کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگ ریزی 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برگ رزان
لغتنامه دهخدا
برگ رزان . [ ب َرْگ ْ رِ ] (اِ مرکب ) برگ ریزان . (ناظم الاطباء). زرد شدن برگ . فصل پائیز. خزان : برگ رزان بود نهال امل طرفه بهار است که در عمر ماست .محمد مؤمن .
-
جستوجو در متن
-
چیک لک
لغتنامه دهخدا
چیک لک . [ ل َ ] (اِ) نام ترکی میوه ای است شبیه به دل گنجشک که دانه های ریزی شبیه به دانه های میوه ٔ توت دارد. رنگ رسیده ٔ آن سرخ تیره و مزه اش ترش شیرین است و گیاهش به قدر شبری و زیاده ازآن . بویش به بوی گرمک و خربوزه مانند است . برگش مانند برگ گل س...
-
درم ریز
لغتنامه دهخدا
درم ریز. [ دِ رَم ْ ] (نف مرکب ) درم ریزنده . ریزنده ٔ درم : شد آمل بهشت نوآراسته درم ریز دیبافشان خواسته . اسدی .یکی گفتا که هست این شاه پرویزکه دستش سال و مه باشد درم ریز. نظامی .به زیر خسرو از برف درم ریزنقاب نقره بسته خنگ شبدیز. نظامی .شوم بر درم...
-
ریحانی
لغتنامه دهخدا
ریحانی . [ رَ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی رسم الخط. نام خطی از خطوط عربی شبیه به ثلث با اندک اختلافی . (یادداشت مؤلف ). یکی از خطوط اسلامی که ابن بواب آن را اختراع کرد. (فرهنگ فارسی معین ). || شراب خوشبوی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شراب رقیق اخضر خوشبوی صافی...
-
خونابه
لغتنامه دهخدا
خونابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آب با خون آمیخته . (یادداشت بخط مؤلف ). || آب مانندی که محتوی از خون و شیرباشد و به اصطلاح علمی فرنگ سرم گویند. || اشک خونین . خوناب . (ناظم الاطباء). اشک : چو نزدیک آنجای برزو رسیدببارید خونابه بر شنبلید. (ملحقات ش...
-
رعنایی
لغتنامه دهخدا
رعنایی . [ رَ ] (حامص ) رعنائی . زیبایی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). حسن وجمال و دلربایی . (ناظم الاطباء) : آمدنداز کشی و رعنایی با هزاران هزار زیبایی . نظامی .تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و رعنایی دری باشد که از رحمت به روی خلق بگش...
-
تاجریزی
لغتنامه دهخدا
تاجریزی . (اِ مرکب ) گیاهی است که ثمرش در دوا استعمال میشود و نام عربیش عنب الثعلب است . (فرهنگ نظام ). گیاهی است که بته ٔ آن تاذرعی باشد و میوه ٔ آن خوشه هایی است . هر حبه ٔ آن به اندازه ٔ نخودی کوچک در اول سبز و سپس سرخ شود و دانه هاخرد در درون آن ...
-
یاسمن
لغتنامه دهخدا
یاسمن . [ س َم َ ] (اِ) درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد. گلهایش گاهی منفرد و گاهی به صورت آرایش گرزن در انتهای شاخه قرار می گیرند. در حدود صد گو...
-
بیرنگ
لغتنامه دهخدا
بیرنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + رنگ ) که رنگ ندارد. که فاقد لون است .بدون رنگ . عدیم اللون : آب ماده ای است بیرنگ . || (اِ مرکب ) نشان و هیولایی باشد که نقاشان و مصوران ، مرتبه ٔ اول بر کاغذ و دیوار بکشند و بعد از آن قلم گیری کنند و رنگ آمیزی نمای...
-
ریختن
لغتنامه دهخدا
ریختن . [ ت َ ] (مص ) روان کردن و جاری کردن مانند ریختن آب در ظرف و ریختن خون . (از ناظم الاطباء). لازم و متعدی آید. (یادداشت مؤلف ). سرازیر کردن مایع از ظرفی به ظرفی یا به روی زمین جاری کردن . (فرهنگ فارسی معین ). افراغ . (تاج المصادر بیهقی ) (از د...
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (ق ) تکرار و معاودت چنانکه گویند باز بگو یعنی مکرر بگو و باز چه میگوید یعنی دیگرچه میگوید. (برهان ). تکرار و معاودت کاری . (غیاث ). دیگر. (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ) (رشیدی ). رجعت . (شرفنامه ٔ منیری ). معاودت . (فرهنگ سروری ) (رشیدی ). ب...
-
صنایع
لغتنامه دهخدا
صنایع. [ ص َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ صَنیع. (منتهی الارب ). ج ِ صَنیعَه . (المنجد) (مهذب الاسماء). رجوع به صنیع، صنیعة و صنائع شود : از هر صنایعی که بخواهی بر او اثروز هربدایعی که بجوئی بر او نشان . فرخی .و چون نصر گذشته شد از شایستگی و بکارآمدگی این مرد مح...
-
آب
لغتنامه دهخدا
آب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آن یکی از چهار عنصر قدماست و به عربی آن را ماء و بلال خوانند. و ابوحیّان و ابوالحیوة و ابوا...