کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگه 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سه برگه
لغتنامه دهخدا
سه برگه . [ س ِ ب َ گ َ / گ ِ ] (اِ مرکب ) نام گلی است . (غیاث ) (آنندراج ). اسم فارسی حندقوقی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || یونجه . (ناظم الاطباء). || شبدر. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
برگه دان
لغتنامه دهخدا
برگه دان . [ ب َ گ َ / گ ِ ] (اِ مرکب ) جای قرار دادن برگه ها. این کلمه بجای کلمه ٔ فیشیه پذیرفته شده است . (لغات فرهنگستان ).
-
چهار برگه
لغتنامه دهخدا
چهار برگه . [چ َ / چ ِ ب َ گ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) دارای چهاربرگ . || (اِ) در اصطلاح گیاه شناسی گیاهی که چهار برگ داشته باشد یا چهار برگ از برگهای آن رُسته باشد. || صاحب آنندراج گوید: نام گیاهی است . اما بنظر نمیرسد که نام گیاه خاصی باشد بلکه بر هر نوع...
-
جستوجو در متن
-
دیاگرام
لغتنامه دهخدا
دیاگرام . (فرانسوی ، اِ)برای نمایش قسمتهای مختلف گلها در روی حلقه های مختلف اشکال اختصاری رسم میشود که آنها را دیاگرام نامیده اند. (گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 199). تصویر اجزاء گل بر سطح مستوی و افقی را دیاگرام مینامند در دیاگرام ساختمان و طرز قرار گرف...
-
دهخوارقان
لغتنامه دهخدا
دهخوارقان . [ دِخوا / خا ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش و دهستان دهخوارقان از شهرستان تبریز. در 51 کیلومتری جنوب باختری تبریز در جلگه و مسیر شوسه ٔ مراغه - تبریز واقع است . سکنه ٔ آن 13087 تن . آب آن از رود دهخوارقان و قنات تأمین می شود. در حدود 400 باب م...
-
کنف
لغتنامه دهخدا
کنف . [ ک َ ن َ ] (اِ) ریسمان را گویند که از پوست کتان تابند و آن به غایت محکم و مضبوط می باشد. (برهان ). همان کنب است ... یعنی ریسمان که از پوست کتان ببافند. (انجمن آرا). همان کنب به معنی ریسمان . (غیاث ). ریسمان که از پوست کتان تابند و به غایت محکم...
-
سمن
لغتنامه دهخدا
سمن . [ س َ م َ ] (اِ) گل سه برگ را گویند، یعنی گیاهی و رستنیی هست که آنرا سه برگه میگویند. گل آن است و آن مدور وصدبرگ و یاسمنی رنگ میباشد. و بعضی گویند گلی باشد پنج برگ و سفید و خوشبوی که آنرا و شیر خوانند. (برهان ). گل سفید خوشبو که سه برگ دارد. بع...
-
گاسترولا
لغتنامه دهخدا
گاسترولا. (اِ) مرحله ای است از رشد جنین که در دنباله ٔ بلاستولا قرار داشته و در آن دو طبقه ٔ سلولی یا برگه مشخص میگردند یکی خارجی یا اکتودرم و دیگری داخلی یا آندودرم . گاسترولا بطرق مختلفی تشکیل می شود:1 - گاسترولاسیون بواسطه ٔ فرورفتگی یا آمبولی . ه...
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . (فرانسوی ، اِ) قسمی قمار با ورق . (یادداشت مؤلف ) نام نوعی قمار است با یک دست ورق بازی کنند و آن بدین ترتیب است که اول برگهای دارای خال دو و سه و چهار وپنج را خارج سازند و سپس دو یا چندتن که با هم بازی کنند، یکی بانک میگذارد (پولی در وسط میگذ...
-
کنگر
لغتنامه دهخدا
کنگر. [ ک َ گ َ ] (اِ) رستنیی باشد معروف وآن بیشتر در کوهستان روید و کناره های برگ آن خارناک می باشد و آن را پزند و با ماست خورند. قوت باه دهد و عرق را خوشبوی کند و به عربی حرشف و جناح البیش خوانند. (به کسر بای ابجد) و شوکةالدمن هم می گویند. و تخم آن...
-
چغندر قند
لغتنامه دهخدا
چغندر قند. [ چ ُ غ ُ دَ رِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از چغندرکه به کار ساختن شکر و قند آید. قسمی چغندر که در کارخانه های بزرگ یا کارگاههای کوچک بوسایل صنعتی و شیمیائی قند و شکر از آن بدست آورند. آقای مسعود کیهان در کتاب جغرافیای اقتصادی خود...
-
ورق
لغتنامه دهخدا
ورق . [ وَ رَ ] (ع اِ) کاغذ. (مهذب الاسماء). برگه ٔ کاغذ. (ناظم الاطباء). کاغذ بریده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بخشی از کتاب شامل دو صفحه . بعضی گویند ورق به این معنی در کلمات قدماء وجود ندارد بلکه ورق اسم است برای پوستهای نازک که بر آنهابنوشتن...
-
مثلث
لغتنامه دهخدا
مثلث . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) سه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثلیث شود. || سه گوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || نام شکلی سه گوشه از اشکال هندسه . (غیاث ) (آنندراج ). به...
-
گل
لغتنامه دهخدا
گل . [ گ ُ ](اِ) در اوراق مانوی (به پارتی ) ور (گل سرخ )، اوستا وردا ، ارمنی ورد ، پهلوی گول ، ورتا ، ورد ، معرب «وَرد»، قیاس کنید با ارمنی ، وردژس ، کردی ، گول (گل سرخ )، گول ، (خار) زازا ویل ، گیلکی گول ، به عربی ورد خوانند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع ...