کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگزیننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگزیننده
لغتنامه دهخدا
برگزیننده . [ ب َ گ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) انتخاب کننده . || پسندکننده . || ترجیح دهنده . و رجوع به برگزیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
مختلم
لغتنامه دهخدا
مختلم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) برگزیننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برگزیننده وانتخاب کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اختلام شود.
-
گزیننده
لغتنامه دهخدا
گزیننده . [ گ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) برگزیننده . انتخاب کننده و پسندکننده . مختار. (منتهی الارب ) : باد بیش از مدار چرخ کبودبرگزیننده وگزیده درود.نظامی (هفت پیکر).
-
متنقی
لغتنامه دهخدا
متنقی .[ م ُ ت َ ن َق ْ قی ] (ع ص ) برگزیننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برگزیننده و اختیار و انتخاب کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تنقی شود.
-
محظی
لغتنامه دهخدا
محظی . [ م ُ ](ع ص ) تفضیل دهنده کسی را بر کسی . (آنندراج ). برگزیننده و ترجیح دهنده ٔ چیزی بر دیگری . (ناظم الاطباء).
-
مستصفی
لغتنامه دهخدا
مستصفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصفاء. آنکه خالص چیزی را گیرد. برگزیننده . (آنندراج ). انتخاب کننده و برگزیننده و آنکه بر می گیرد بهترین جزء از چیزی را. (ناظم الاطباء). صفوه و خالص گیرنده و انتخاب کننده . (اقرب الموارد). || گیرنده ٔ کل مال...
-
بوسه چین
لغتنامه دهخدا
بوسه چین . [ س َ / س ِ ](نف مرکب ) برگزیننده ٔ بوسه . (ناظم الاطباء). برگزیننده ٔ بوسه . بوسه گیر. (فرهنگ فارسی معین ) : دلهای خون آلود بین بر خاک راهت بوسه چین من خاک آن را هم همین بوسی تمنا داشته . خاقانی .از هم عنانیش نفس برق سوخته است پایی که بوس...
-
گوهرچین
لغتنامه دهخدا
گوهرچین . [ گ َ / گُو هََ ] (نف مرکب ) چیننده ٔ گوهر. بردارنده ٔگوهر از راه یا از روی زمین . برگزیننده ٔ گوهر. || کنایه از چیننده ٔ کلمات نغز و فصیح باشد.
-
متلمی
لغتنامه دهخدا
متلمی ٔ. [ م ُ ت َ ل َم ْم ِ ءْ ] (ع ص ) برگزیننده برای خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || زمینی که فراگیرد و پوشد، مأخوذ از «لماء». (آنندراج ) (از منتهی الارب ). پوشنده ٔ زمین . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلمؤ شود.
-
مدخر
لغتنامه دهخدا
مدخر. [ م ُدْدَ خ ِ ] (ع ص ) (از «ذ خ ر») اندوزنده . (یادداشت مؤلف ). مهیاکننده برای وقت حاجت و برگزیننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادخار. رجوع به ادخار شود.
-
مستأتن
لغتنامه دهخدا
مستأتن . [ م ُ ت َءْ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیتان . رجوع به استئتان و استیتان شود. || خریدکننده ٔ خر ماده و برگزیننده ٔ آن برای خویش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
مستئم
لغتنامه دهخدا
مستئم . [ م ُ ت َ ءِم م ] (ع ص ) مستأمم . نعت فاعلی از مصدر استیمام . || مادرگیرنده . (منتهی الارب ). کسی را به مادری گیرنده . (اقرب الموارد). || کسی را به امامت و پیشوایی برگزیننده . (اقرب الموارد). رجوع به استئمام و استیمام شود.
-
منتجب
لغتنامه دهخدا
منتجب . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) برگزیننده و انتخاب کننده و پسندکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پوست از درخت بازمی کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتجاب شود.
-
منتجی
لغتنامه دهخدا
منتجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) برگزیننده کسی را به راز گفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه برمی گزیند کسی را برای راز خود گفتن . (ناظم الاطباء). رجوع به انتجاء شود.