کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگردنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگردنده
لغتنامه دهخدا
برگردنده . [ ب َ گ َ دَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بازپس آینده . مراجعت کننده . (فرهنگ فارسی معین ). عَکوم . کرّار. ماصِع. مأنل . مِکَرّ: عَنود؛ برگردنده از راه . قَلوب ؛ بسیار برگردنده . کُلُط؛ برگردنده از خرمی و شادی . (از منتهی الارب ). || انتقال یابند...
-
جستوجو در متن
-
کانف
لغتنامه دهخدا
کانف . [ ن ِ ] (ع ص ) عدول کننده و برگردنده . (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
-
متعاکس
لغتنامه دهخدا
متعاکس . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) سرنگون و برگردنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاکس شود.
-
منعدل
لغتنامه دهخدا
منعدل . [ م ُ ع َ دِ ] (ع ص ) برگردنده از راه راست . (آنندراج ). آنکه برمی گردد و عدول می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منکفی
لغتنامه دهخدا
منکفی ٔ. [ م ُ ک َ ف ِءْ ] (ع ص ) برگردنده . (آنندراج ). برگردیده و منصرف شده . || برگشته رنگ . (ناظم الاطباء).
-
عکوم
لغتنامه دهخدا
عکوم . [ ع َ ] (ع ص ) برگردنده ، و جای بازگشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن که پس از هر دختر پسر زاید. (منتهی الارب ). زن مِعقاب . (از اقرب الموارد).
-
قلوب
لغتنامه دهخدا
قلوب . [ ق َ ] (ع ص ) بسیار برگردنده .(منتهی الارب ). متقلب پرتقلب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). رجوع به قَلّوب و قلیب شود.
-
متلوص
لغتنامه دهخدا
متلوص . [ م ُ ت َ ل َوْ وِ ] (ع ص ) پیچنده و برگردنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). پیچیده و برگردیده . (از ناظم الاطباء). رجوع به تلوص شود.
-
متمهمه
لغتنامه دهخدا
متمهمه . [ م ُ ت َ م َ م ِه ْ ] (ع ص ) بازایستنده و برگردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . برگردیده وبازایستاده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تمهمه شود.
-
مجیض
لغتنامه دهخدا
مجیض . [ م ُ ج َی ْ ی ِ ] (ع ص ) برگردنده از چیزی و میل کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که میل می کند و برمی گردد. (ناظم الاطباء).
-
مصطرف
لغتنامه دهخدا
مصطرف . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اصطراف . برگردنده در کسب چیزی . (از منتهی الارب ). مشغول و ساعی و کارکن . (ناظم الاطباء).
-
منصبن
لغتنامه دهخدا
منصبن . [ م ُ ص َ ب ِ ] (ع ص )برگردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برگشته . (ناظم الاطباء). رجوع به انصبان شود.
-
کلط
لغتنامه دهخدا
کلط. [ ک ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) مردان متقلب و برگردنده از خرمی و شادی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مردمان گستاخ و متقلب از شادی و خرمی . (ناظم الاطباء).
-
ماصع
لغتنامه دهخدا
ماصع. [ ص ِ ] (ع ص ) آب شور و اندک و تیره و آب روشن ، از اضداد است . || برگردنده و سپری شونده از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || شی ٔ ماصع؛ چیز درخشنده . (منتهی الارب ).