کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برکیارق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برکیارق
لغتنامه دهخدا
برکیارق . [ ب َ رُ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی ، ملقب به رکن الدین و مکنی به ابوالمظفر. از پادشاهان مشهور سلسله ٔ سلاجقه و چهارمین پادشاه (486-498 هَ. ق .) آن سلسله ، پسر ارشد ملکشاه است . وی بنابر مشهور در سال 471 و مطابق قول ابن خلکان 474 بدنیا آمد ...
-
واژههای مشابه
-
ناصرالدین برکیارق
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین برکیارق .[ ص ِ رُدْ دی ب َ رُ ] (اِخ ) ابن عزالدین قلج ارسلان ، از سلاجقه ٔ روم است . رجوع به تاریخ گزیده ص 482 شود.
-
جستوجو در متن
-
برکیاروق
لغتنامه دهخدا
برکیاروق . [ ب َ ] (اِخ ) برکیارق . رجوع به برکیارق شود.
-
رکن الدین
لغتنامه دهخدا
رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) برکیارق . رجوع به برکیارق شود.
-
برقیارق
لغتنامه دهخدا
برقیارق . [ب َ قیا رُ ] (اِخ ) برکیارق . رجوع به برکیارق شود.
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) برکیارق بن ملکشاه . رجوع به برکیارق بن ملکشاه و اخبارالدولة سلجوقیه شود.
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ](اِخ ) اسعدبن محمدبن البراوستانی القمی . وی وزیر برکیارق بن ملکشاه و بر برکیارق غالب و مسلط بود و عساکر برکیارق وی را سبب تنگی و عسرت معیشت خویش می شمردند. و از آن رو بر ملکشاه بشوریدند و تن وزیر از شاه بخواستند و او با شرط...
-
قطب الدین
لغتنامه دهخدا
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) یاقوتی ، امیر اسماعیل خال برکیارق بود و به دستور تَرکان خاتون به جنگ برکیارق رفت و به سال 486 هَ . ق . در حدود کرخ میان آنان جنگ درگرفت . برکیارق پیروز شد و قطب الدین اسماعیل اسیر گشت و در رمضان همان سال کشته شد. (ت...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) یاقوتی ملقب به قطب الدین خال برکیارق سلجوقی . ترکان خاتون امیر قطب الدین اسماعیل یاقوتی را که خال برکیارق بود بفریفت و وعده داد که زن او شود و او را بر جنگ برکیارق تحریص کرد و ایشانرا در حدود کرخ سنه ٔ ست و ثمانین و اربعمائة (...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی وی به دستیاری مادرش ترکان در اصفهان به تخت نشست اما برادرش برکیارق اصفهان را محاصره کرد و ترکان خاتون با دادن مبلغی او را منصرف کرد. محمود در سال 488 هَ . ق . به بیماری آبله درگذشت و برکیارق رسماً جانشین او شد.
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) برکیارق . ملقب به رکن الدین بن السلطان ملکشاه بن الب ارسلان بن داودبن میکائیل بن سلجوق ملقب به شهاب الدوله مجدالملک (487 - 498 هَ . ق .). رجوع به برکیارق شود.
-
انر
لغتنامه دهخدا
انر.[ اُ ن َ ] (اِخ ) از امرای دولت ملک شاه بن آلب ارسلان ومحمودبن ملک شاه و برکیارق سلجوقی بود، به برکیارق عصیان کرد و در 492 هَ .ق . بقتل رسید. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1048 و اخبارالدولة السلجوقیة ص 77).
-
کمشتکین جاندار
لغتنامه دهخدا
کمشتکین جاندار. [ ک ُ م ُ ت َ ] (اِخ ) امیر سپهسالار... از اتابکان سلجوقی و اتابک خاص برکیارق بن ملکشاه بود. (از اخبار الدولة السلجوقیه ص 75).