کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برکه اردشیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برکة
لغتنامه دهخدا
برکة. [ ] (اِخ )ابن حسام الدوله ، مکنی به ابوکامل و ملقب به زعیم الدولة. رجوع به زعیم الدوله ... شود. (یادداشت مؤلف ).
-
برکة
لغتنامه دهخدا
برکة. [ ب َ ک َ ] (ع اِ) یک دوشیدن از دوشیدن بامداد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
برکة
لغتنامه دهخدا
برکة. [ ب ِک َ ] (ع اِ) سینه و پوست سینه ٔ شتر که در خفتن ملاصق زمین شود، یا جمع برک است ، یا برک سینه ٔ آدمی است وبرکة غیر آدمی ، یا برک باطن سینه است و برکة ظاهر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوعی از نشست . (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
برکة
لغتنامه دهخدا
برکة. [ ب ُ ک َ ] (ع اِ) مرغی است آبی ، خرد و سپیدرنگ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، بُرک ، أبراک ، بُرکان ، بِرکان . || غوکها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دیت و تاوان و مانند آن (منتهی الارب ) یا مردان متحمل آن ...
-
برکة
لغتنامه دهخدا
برکة. [ب ِ ک َ ] (ع مص ) برخیزانیدن ناقه ٔ نشسته که شیرش ریزان باشد و دوشیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
صابرالدین برکة
لغتنامه دهخدا
صابرالدین برکة. [ ب ِ رُدْ دی ؟ ] (اِخ ) وی یکی از شاگردان سیدحسین اخلاطی است . او راست : شرحی ممزوح و مختصر بر فصوص الحکم شیخ محیی الدین عربی که به جمله ٔ «الحمد للّ̍ه مفصل الاَّیات » آغاز میشود. (کشف الظنون ج 2 ص 192).
-
برکه ٔ زلزل
لغتنامه دهخدا
برکه ٔ زلزل . [ ب ِ ک َ ی ِ زِ زِ ] (اِخ ) به بغداد است . منسوب به زلزل رازی عودی معروف .
-
برکه ملاآباد
لغتنامه دهخدا
برکه ملاآباد. [ ب ِ ک َ م ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لادیز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان . سکنه ٔ آن 150 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8).
-
برکه دوکا
لغتنامه دهخدا
برکه دوکا. [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش گاوبندی شهرستان لار. سکنه 198 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
برکه سفلین
لغتنامه دهخدا
برکه سفلین . [ ب ِ ک َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار. سکنه 304 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
برکه لاری
لغتنامه دهخدا
برکه لاری . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوده ٔ بخش سبک شهرستان لار. سکنه ٔ آن 405 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
جستوجو در متن
-
اردشیر
لغتنامه دهخدا
اردشیر. [ اَ دَ / دِ ] (اِخ ) مرکب است از لفظ ارد بالفتح که به معنی خشم و قهر است یا ازلفظ ارد بضم که به معنی مانند و نظیر است . (غیاث اللغات ). و معنی ترکیبی اردشیر، شیر خشمناک است . (منتهی الارب ) (برهان قاطع). اسد غضبان . و این وجه اشتقاق صحیح نیس...
-
آبگیر
لغتنامه دهخدا
آبگیر. (اِ مرکب ) دریا. بحر : بیامد بدریا هم اندر شتاب زهر سو درافکند زورق بر آب ز آگاهی نامدار اردشیرسپاه انجمن شد بر آن آبگیر. فردوسی .یکی آبگیر است از آن روی شهرکز آن آب کس را ندیدیم بهرکه خورشید تابان چو آنجا رسیدبدان ژرف دریا شود ناپدید. فردوسی ...
-
باغ
لغتنامه دهخدا
باغ . (اِ) بستان . روضه . مشترک است در عربی و فارسی و جمع آن در عربی بیغان است . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). گلستان . صاحب آنندراج گوید: از مولوی حبیب اﷲخان شنیده شد که باغ لغت عربی است و بیغان جمع آن ... در عرف هندیان به کاف فارسی خوانند و این از...