کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برچم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برچم
لغتنامه دهخدا
برچم . [ ب َ چ َ ] (اِ) پرچم . (ناظم الاطباء). رجوع به پرچم شود.
-
جستوجو در متن
-
برچمیدن
لغتنامه دهخدا
برچمیدن . [ ب َ چ َ دَ ] (مص مرکب ) چمیدن : وز هوس خویش همی برچمی بیهده ای درخور مقدار خویش . ناصرخسرو.سخن با سر شبان جز سخته و پخته مگو هرگزولیکن با رمه هر گونه ای کاید همی برچم . ناصرخسرو.رجوع به چمیدن شود.