کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برپا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برپا شدن
لغتنامه دهخدا
برپا شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ایستادن . قیام . پا شدن . خاستن . برخاستن : شورش جنگ برپا شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
واژههای مشابه
-
برپا خاستن
لغتنامه دهخدا
برپا خاستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) برخاستن . بپاخاستن . برخاستن روی پاها و ایستادن . (ناظم الاطباء). رجوع به برپای خاستن شود.
-
برپا داشتن
لغتنامه دهخدا
برپا داشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تشکیل دادن . بنیاد کردن . || اقامه کردن . قائم کردن . برپا ساختن .- برپا داشتن نماز ؛ اقامه ٔ نماز : آن جماعتی که ما در روی زمین صاحب تمکین ساختیم ایشان را، نماز را برپا داشتند. (تاریخ بیهقی ص 314).
-
برپا ساختن
لغتنامه دهخدا
برپا ساختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) برپا داشتن . ساختن . رجوع به برپا داشتن و برپا کردن شود.
-
برپا کردن
لغتنامه دهخدا
برپا کردن . [ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب ) برپا داشتن چنانکه مجلس جشن یا عزائی را. انعقاد آن . منعقد کردن آن . تشکیل دادن آن . اقامه .برپا ساختن . || تأسیس کردن . پی افکندن . بنیاد کردن : از بهشت ندا آمد از حق تعالی که ای آدم اینک بهشت با این همه نعمت که ...
-
جستوجو در متن
-
نصب شدن
لغتنامه دهخدا
نصب شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا کرده شدن . برقرار شدن . || برنشانده شدن . (ناظم الاطباء). || گماشته شدن . منصوب شدن . رجوع به منصوب شود.
-
تأسیس شدن
لغتنامه دهخدا
تأسیس شدن . [ ت َءْش ُ دَ ] (مص مرکب ) دایر گشتن . بنا شدن . بنیادافکنده شدن . بنیاد گشتن . برپا گشتن . رجوع به تأسیس شود.
-
دروای شدن
لغتنامه دهخدا
دروای شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا شدن .نصب شدن . افراخته شدن . منصوب گشتن . (ناظم الاطباء).- دروای شدن نره ؛ برخاسته شدن ذکر که به عربی نعوظ خوانند.
-
قیامت شدن
لغتنامه دهخدا
قیامت شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا شدن رستاخیز. || برپا شدن شور و غوغا و هنگامه . (فرهنگ فارسی معین ) : گر ملامت می کنندم ور قیامت میشودبنده سر خواهد نهاد آنگه ز سر سودای تو.سعدی .
-
شور فتادن
لغتنامه دهخدا
شور فتادن . [ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) فتنه و غوغا برپا شدن .- شور فتادن در جهان ؛ کنایه از برپا شدن فتنه : ای از تو فتاده در جهان شورگوری دو سه کرده مونس گور.نظامی .
-
دائر شدن
لغتنامه دهخدا
دائر شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل بائر شدن . آباد و معمور گشتن . زیر کشت درآمدن (زمین ). || رواج یافتن . از رکود برآمدن . برپا گردیدن . پادار گشتن : دائر شدن امر؛ قرار گرفتن آن .
-
وراستادن
لغتنامه دهخدا
وراستادن . [ وَ اِ دَ ] (مص مرکب ) برخاستن . ایستادن . برپا شدن . (ناظم الاطباء). برایستادن .
-
خون راه افتادن
لغتنامه دهخدا
خون راه افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) جنگ و نزاع برپا خاستن . خونریزی واقع شدن .