کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برهودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برهودن
لغتنامه دهخدا
برهودن . [ ب َ دَ ] (مص ) سوختن و متغیر شدن رنگ از حرارت آتش . (آنندراج ). بیهودن . رجوع به پرهودن شود. || آواریدن . آواره شدن و گشت و گذار کردن . (ازآنندراج ). گمراه شدن و بیراه شدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بیهودن
لغتنامه دهخدا
بیهودن . [ ب َ / ب ِ دَ ] (مص ) بمجاورت آتش زرد گشتن و نزدیک رسیدن بسوختگی . (یادداشت مؤلف ). برهودن . (صحاح الفرس ). نزدیک به سوختن رسیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به برهود و برهودن شود. || بریان کردن . (آنندراج ). برشته کردن . (ناظم الاطباء).
-
فرهودن
لغتنامه دهخدا
فرهودن . [ ف َ دَ ] (مص ) پرهودن . برهودن . رنگ بگردانیدن در مجاورت آتش . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به پرهودن شود.
-
برهود
لغتنامه دهخدا
برهود. [ ب َ ] (ص ) چیزی را گویند که نزدیک به سوختن رسیده و حرارت آتش رنگ آنرا گردانیده و زرد کرده باشد. (برهان ). بیهو. و رجوع به برهودن و بیهوده شود.
-
برهوده
لغتنامه دهخدا
برهوده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) رنگ بگردانیده و نزدیک به سوختگی رسیده از حرارت آتش . پرهوده . رجوع به برهودن و پرهودن و پرهوده شود.
-
پرهودن
لغتنامه دهخدا
پرهودن . [ پ َ دَ ] (مص ) برهودن . بیهودن . (لغت نامه ٔ اسدی ص 111). پیهودن . (لغت فرس اسدی ص 476). چنان باشد که گویند نزد سوختن رسید و جامه ای که نزدیک آتش رسد چنانکه از تف وی نیک زرد شود گویند بیهود و برهود نیز گویند. (لغت فرس اسدی ص 111). بگردانید...