کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برقع
لغتنامه دهخدا
برقع. [ ب ِ ق ِ / ب ُ ق ُ ] (ع اِ) نام آسمان هفتم یا چهارم یا نخستین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسمان چهارم و گویند هفتم . (مهذب الاسماء).
-
برقع
لغتنامه دهخدا
برقع. [ ب ُ ق َ / ب ُ ق ُ ] (ع اِ) روی بند ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : از بیلقان پرده های بسیار و جل و برقع و ناطف خیزد. (حدود العالم ). ده سر اسب پنج با زین و پنج با جل و برقع. (تاریخ بیهقی ). ده سر اسب خراسانی ختلی به جل و برقع دیبا. (تار...
-
برقع
لغتنامه دهخدا
برقع. [ ب ُ ق ُ ] (ع اِ) داغی است بر ران مر شتر را بر این صورت 0 0 (منتهی الارب ). داغی که برران شتر نهند. (ناظم الاطباء). ماده بزی که برای دوشیدن شیر بدین نام خوانند و بدین معنی بدون الف و لام آید. (ناظم الاطباء). || (صوت ) صوتی است که بدان ماده بز ...
-
جستوجو در متن
-
رویوانه
لغتنامه دهخدا
رویوانه . [ روی ْ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) برقع. پرده . حجاب . نقاب . (ناظم الاطباء). برقع و روبند. (آنندراج ).
-
روشن پوش
لغتنامه دهخدا
روشن پوش . [ رَ / رُو ش َ ] (نف مرکب ) پوشنده ٔ روشنایی . || (اِ) برقع: برقع الدابة؛ روشن پوش پوشید ستور را. (از زمخشری ).
-
برشم
لغتنامه دهخدا
برشم . [ ب ُ ش ُ ] (اِ) برقع. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
محراب جمشید
لغتنامه دهخدا
محراب جمشید. [ م ِ ب ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). || روی معشوق : برافکن برقع از محراب جمشیدکه حاجتمند برقع نیست خورشید. نظامی .|| آتش . || جام جهان نما. (ناظم الاطباء).
-
برقوع
لغتنامه دهخدا
برقوع . [ ب ُ ] (ع اِ) برقع. (منتهی الارب ). روی بند ستور و زنان عرب . (ناظم الاطباء). رجوع به برقع شود. || (ص ) سخت . (منتهی الارب ): رجوع برقوع ؛ گرسنگی سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جنن
لغتنامه دهخدا
جنن . [ ج ُ ن َ ] (ع اِ) ج ِ جُنّة، بمعنی برقع.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جُنّة شود.
-
تبرقع
لغتنامه دهخدا
تبرقع.[ ت َ ب َ ق ُ ] (ع مص ) بُرقع پوشیدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
روبنده زدن
لغتنامه دهخدا
روبنده زدن . [ ب َ دَ / دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) روبند بر چهره کشیدن . نقاب بر صورت افکندن . برقع بر روی پوشیدن .
-
ایاسی
لغتنامه دهخدا
ایاسی . [ اَ ] (اِ) ایازی که نوعی برقع سیاه است که زنان بر روی کشند. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (جهانگیری ). رجوع به ایازی شود.
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث ِ ] (ع اِ) بند برقع. || تسمه و مانند آن که بدان پالان را بندند. دوالی که پالان بدان استوار کنند.
-
برقعة
لغتنامه دهخدا
برقعة. [ ب َ ق َ ع َ ] (ع مص ) برقع پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روی پوش بر روی فروگذاشتن . (المصادر زوزنی ). || برقعة بعصا؛ زدن بعصا میان دو گوش کسی . || بدپسر شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برقع لحیته ؛ مأبون گردید. (ناظم ا...