کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برقرار کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کاترسان
لغتنامه دهخدا
کاترسان . [ رِ ] (اِخ ) نوعی از سنا (سنای چهارصد نفره ) مؤَسَّس در آتن ، توسط «سولون » که بجای آن «کلیستن » مجالس پانصد نفره را برقرار کرد.
-
الکساندر سوم
لغتنامه دهخدا
الکساندر سوم . [ اَ ل ِ رِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) پادشاه اسکاتلند پسر الکساندر دوم . در هشت سالگی بسلطنت رسید و از 1246 تا 1249 م . حکومت کرد. در زمان سلطنت وی نروژیان برخی از نواحی اسکاتلند را بتصرف آوردند و او با ایشان جنگ کرد، و سرانجام میان دو دولت صل...
-
کوچکلوک
لغتنامه دهخدا
کوچکلوک . [ ] (اِخ ) کوچی خان . فرزند ارشد شیبک خان . از پادشاهان ازبک و معاصر صفویه بوده است . وی 28 سال پادشاهی کرد و بین او و شاه طهماسب اول پس از چند بار زد و خورد آشتی برقرار شد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
علت عادی
لغتنامه دهخدا
علت عادی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که برحسب عادت ، مؤثر در چیزی باشد، هرچند که از لحاظ حکم عقلی نتوان رابطه ٔ علیّت میان آن دو برقرار کرد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ).
-
گورو
لغتنامه دهخدا
گورو. [ رُ ] (اِخ ) هانری ژزف اوژن (1867-1946 م .). ژنرال فرانسوی که در پاریس متولد شد. وی در سال 1898 سموری را در سودان دستگیر کرد. در سال 1912 در مراکش معاون لیوتی و در سال 1915 فرمانده نیروهای شرقی فرانسه بود. وی در سوریه آرامش برقرار کرد وسرانجام...
-
تای تسو
لغتنامه دهخدا
تای تسو. (اِخ ) امپراتور چین و مؤسس سلسله ٔ «مینگ »ها که از سال 1368تا 1398 م . حکومت کرد. وی کشور خود را که بر اثر جنگهای طولانی درهم و برهم شده بود، آرامش بخشید و ژاپنیها را از کشور چین بیرون راند. وی کشور چین را به 13استان تقسیم کرد و تشکیلات نوی...
-
طبل خواری
لغتنامه دهخدا
طبل خواری .[ طَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) مفت خواری : چون به انبازیست دنیا برقرارهر کسی کاری گزیند زِ افتقارطبل خواری در میانه شرط نیست راه سُنت کار و مکسب کرد نیست . مولوی .رجوع به طبل خوار شود.
-
کبوجیه
لغتنامه دهخدا
کبوجیه . [ ک َ ی َ /ی ِ ] (اِخ ) پسر ارشد کورش و از شاهدختی هخامنشی بود. در هشت سال آخر سلطنت پدر، با وی شرکت و عنوان پادشاه بابل را داشت . (530 -552 ق . م .) پس از مرگ پدر، بردیا برادرش را که باعث اغتشاشات و نهضتها شده بود بقتل رساند و نظم را در ایر...
-
کلئومن
لغتنامه دهخدا
کلئومن . [ کْل ِ / ک ِ ل ِ ءُ م ِ ] (اِخ ) نام سه پادشاه لاسدمون و مشهورترین آنان کلئومن سوم بود که در سالهای 235 تا 222 ق .م . فرمانروائی کرد او برای برقرار ساختن نظام قدیم کوشش فراوانی معمول داشت تا قدرت سلطنتی را مستقر و نفوذ مأموران دولت اسپارت ...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عزالدین اسماعیل بن احمد. پدرش از صوفیان خوش منظر و خوش محضر بود خانواده ٔ او از مردم پرهیزکار و عابد بودند و در راه اصفهان خانقاهی چند داشتند که در آن مسافرین را پذیرائی می کردند. شیخ تاج الدین به تبریز و سلطانیه...
-
دروسوس گرمانیکوس
لغتنامه دهخدا
دروسوس گرمانیکوس . [ دْرو / دِ گ ِ ] (اِخ ) نرو کلاودیوس . ملقب به دروسوس مهین (38-39 ق . م .) سردار رومی ، از خاندان دروسوس ؛ فرزند لیویادروسیلا و ناپسری آوگوستوس ، در 13 تا 12 ق . م . در گل بود و در آنجا آرامش برقرار کرد و پس از بازگشت به روم پرایت...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون . پدر ابوعلی . مأمون خوارزمشاه بود و چون درگذشت پسر او موسوم به ابی علی بجای پدر نشست و برای استحکام امر خویش خواهر محمودبن سبکتکین را بخواست و بزنی کرد و تا بزیست قاعده ٔ مصادقت میان او و محمود برقرار بود و پس ...
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم لکنوتی که سلطان مسعود از سلاطین سلسله ٔ مملوک بسال 641 هَ . ق . وی را از حکومت لکنوتی برکنار کرد و قرابیک تیمورخان را بجای او به حکومت برقرار داشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 623).
-
دونگی
لغتنامه دهخدا
دونگی . (اِخ ) دومین پادشاه از سلسله ٔ پادشاهان محلی که در شهر اور بین النهرین در حدود 2450 ق . م . برقرار شده بود. این پادشاه استعمال تیر و کمان رااز سامی ها اقتباس کرد و از این جهت لشکر او قوی گردید و به فتوحاتی نایل شد. (ایران باستان ج 1 ص 117).
-
ژولین لاپستات
لغتنامه دهخدا
ژولین لاپستات . [ ی َ پ ُ ] (اِخ ) نام امپراطور روم از 361 تا 363 م . متولد بسال 331 م . وی برادرزاده ٔ کنستانتن بود و چون نخست در حجر مسیحیت تربیت شده و سپس از آن دین خارج گردیده بود می خواست بت پرستی را بار دیگر در روم برقرار سازد، از اینرو او را ل...