کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برف و باران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برف آباد
لغتنامه دهخدا
برف آباد. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اسلام آبادغرب . سکنه ٔ آن 615 تن . (فرهنگجغرافیایی ایران ج 5).
-
برف دان
لغتنامه دهخدا
برف دان . [ ب َ ](اِخ ) دهی است از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا. سکنه 1456 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
برف روب
لغتنامه دهخدا
برف روب . [ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه شغل برف روفتن دارد. کسّاح . || (اِ مرکب ) پارو. مکسحه . (دهار). آلت روفتن برف .
-
برف روبی
لغتنامه دهخدا
برف روبی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) شغل برف روب .
-
برف ریم
لغتنامه دهخدا
برف ریم . [ ب َ ] (اِ مرکب ) زردمرغک . (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ فارسی معین ) (گل گلاب ).
-
برف سنب
لغتنامه دهخدا
برف سنب . [ ب َ سُمْب ْ ] (نف مرکب ) سوراخ کننده ٔ برف . ثاقب الثلج . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
باران
لغتنامه دهخدا
باران . (اِ) ترجمه ٔ مطر وبا لفظ باریدن و دادن و زدن و گرفتن و خوردن و استادن و چکیدن و گذشتن مستعمل است . (آنندراج ). قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد و سبب حصول آن تحثر بخار آبی است که ابر از آن حاصل شده و بادهائی که از روی دریا میوزد چون ...
-
نزولات
لغتنامه دهخدا
نزولات . [ ن ُ ] (ع اِ) آنچه از شبنم و تگرگ و باران و برف بر زمین افتد. (یادداشت مؤلف ).
-
یده
لغتنامه دهخدا
یده . [ ی َ دَ / دِ ] (اِ) سنگی که برف و باران به طریق افسونگری بر وی نمودار شده . (ناظم الاطباء). || برف و باران آوردن را گویند به طریق عمل سحر و ساحری و این عمل در ماوراءالنهر شهرت دارد. (برهان ) (ناظم الاطباء). برف و باران آوردن را گویند. (از آنند...
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (ع اِ) (از «ش وب ») یعنی برف و ریزه های باران . (از ذیل اقرب الموارد).
-
نیلرام
لغتنامه دهخدا
نیلرام . (اِخ ) نام فرشته ای که پرورنده و رب النوع برف و باران و تگرگ است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
ناغول
لغتنامه دهخدا
ناغول . (اِ) نردبان و زینه پایه ٔ سقف دار را گویند. (برهان قاطع). نردبان و زینه پایه و راه زینه ٔ سقف دار. (ناظم الاطباء). نردبان و پله و زینه ٔ سقف دار که باران بر آن نبارد. (انجمن آرا). نردبان مسقف . || پوششی که در بام خانه به روی راه زینه سازند تا...
-
جدامیش
لغتنامه دهخدا
جدامیش . [ ج َ ] (مغولی ، اِمص ) مالیدن احجار بهم برای آمدن باران و برف . نوعی سحر و جادو. رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
شبو
لغتنامه دهخدا
شبو. [ ش َب ْوْ ] (ع اِ) شبا. برف و ریزه های باران . (از اقرب الموارد). || آزار و اذیت . (از ذیل اقرب الموارد).