کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برفک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برفک
لغتنامه دهخدا
برفک . [ ب َ ف َ ] (اِ مرکب ) قرحه ایست که بدهان پیدا شود و بیشتر در اطفال و آن برنگ سفید است . قلاع . مرضی است در زبان و لب و غیره و بیشتر در کودکان . ریشی است برنگ سپید که بیشتر در دهان اطفال پیدا شود. (یادداشت مؤلف ). قسمی از ورم دهان که قلاع نیز...
-
جستوجو در متن
-
موگه
لغتنامه دهخدا
موگه . [ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) سوسن بری که گل برف نیز نامندش . (از یادداشت مؤلف ).گیاهی است از تک لپه ای هایی که جام و کاسه ٔ رنگین دارند، از تیره ٔ سوسنی ها و از دسته ٔ مارچوبه ها که ساقه های زیرزمینی ضخیم و گلهای کوچک معطر و برگهای بزرگ دارد. (از گ...
-
ایرسون
لغتنامه دهخدا
ایرسون . (اِ) به یونانی طلق و زرورق و بشیرازی برقک خوانند. (آنندراج ) (برهان ) (هفت قلزم ). طلق باشدو آنرا در شیراز برفک گویند و بهندی بهترک گویند. (جهانگیری ). بیونانی ائریکسون گویند (اشتینگاس ) (حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به الفاظالادویه شود.
-
طباشیر
لغتنامه دهخدا
طباشیر. [ طَ ] (معرب ، اِ) تباشیر. دوائی است که از جوف نی هندی بهم رسد. یا آن خاکستر بیخ نی است . و فلوس طباشیر که در شکم نی میباشد مدور است مانند درهم . و گویند چون نی از شدت باریکی بر دیگری بهم میخورد، از آنجا آتش برآید، و در نیستان افتد، طباشیر بن...