کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برغوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برغوز
لغتنامه دهخدا
برغوز. [ ب ُ ] (ع اِ) بچه ٔ گاو کوهی وحشی یا وقتی که با مادر خود برفتار آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به برغز و برغاز شود.
-
جستوجو در متن
-
برغاز
لغتنامه دهخدا
برغاز. [ ب ِ ] (ع اِ) برغوز. بَرغَز. (منتهی الارب ). بُرغُز. بچه گاو وحشی یا وقتی که با مادر خود برفتار آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به برغوز شود.
-
برغز
لغتنامه دهخدا
برغز. [ ب َ غ َ ] (ع اِ) بچه ٔ گاو وحشی یا وقتی که با مادر خود برفتار آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بچه ٔ گاو دشتی . (مهذب الاسماء). بُرغز. برغوز. برغاز. (منتهی الارب ).
-
کیماک
لغتنامه دهخدا
کیماک . (اِخ ) شهری است در ترکستان . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 302). نام شهری است از دشت قبچاق . (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی )(برهان ) (ناظم الاطباء): سخن اندر ناحیت کیماک و شهرهای وی ، ناحیت او ناحیتی است مشرق او جنسی از خرخیز است و جنوب وی رود ...