کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برطرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برطرف شدن
لغتنامه دهخدا
برطرف شدن . [ ب َ طَ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برطرف گردیدن . دور شدن . (غیاث اللغات ). یکسو شدن . دور شدن و بر کنار افتادن . (آنندراج ) : صحبت ما و تو ای طوفان نگردد برطرف ناخدا کو تا حریف ساحلم بیند مرا؟ سلیم (آنندراج ). || هلاک شدن . (یادداشت مؤلف )...
-
برطرف کردن
لغتنامه دهخدا
برطرف کردن . [ ب َ طَ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از میان بردن . معدوم کردن . نابود کردن . نیست کردن . (یادداشت مؤلف ). زایل کردن . محو کردن . رفع مانعی کردن .
-
برطرف نهادن
لغتنامه دهخدا
برطرف نهادن . [ ب َ طَ رَ ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) دور نمودن و بر کنار نهادن . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سلب کردن
لغتنامه دهخدا
سلب کردن . [ س َ ک َ دَ ](مص مرکب ) برطرف کردن و رفع کردن . (ناظم الاطباء).
-
ذنب الجدی
لغتنامه دهخدا
ذنب الجدی . [ ذَ ن َ بُل ْ ج َدْی ْ ] (اِخ ) ستاره ای است درخشان برطرف دم صورت جدی از صور فلکی .
-
شرف ریز
لغتنامه دهخدا
شرف ریز. [ ش َ رَ ] (نف مرکب ) برطرف کننده ٔ شرافت و افتخار و بزرگی . (از ناظم الاطباء).
-
فروشاندن
لغتنامه دهخدا
فروشاندن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن و به یک طرف راندن . (برهان ). مخفف فرونشاندن . (آنندراج ). برطرف کردن و برانداختن . (ناظم الاطباء).
-
بادبر
لغتنامه دهخدا
بادبر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) هر چیزی که نفخ را برطرف کند آنرا بادبر گویند. (برهان ). کاسرالریاح . (ناظم الاطباء).
-
تقعط
لغتنامه دهخدا
تقعط. [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص ) برطرف شدن ابر. (از اقرب الموارد).
-
مزاح
لغتنامه دهخدا
مزاح . [ م ُ ] (ع ص ) دور گردانیده . رانده . برطرف ساخته .- مزاح العله ؛ بی تعلل و بهانه . بهانه برطرف کرده شده : در عوارض حاجات و سوانح مهمات مزاح العله گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). به خزائن و مراکب و اسلحه و اسباب سپه داری او را مستظهر و مزاح ...
-
گل مال کردن
لغتنامه دهخدا
گل مال کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مالیدن گل . مالیدن گل به ظرف تا شوخ آن برطرف شود. || مالیدن گل به در و دیوار. || مجازاً پوشاندن امری را.
-
جبر کردن
لغتنامه دهخدا
جبر کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جبران کردن . تلافی کردن . نقص و زیان مادی یا معنوی را برطرف کردن : بر حالت ببخشید و کسر حالت را بتفقدی جبر کرد. (گلستان ).
-
زداییده
لغتنامه دهخدا
زداییده . [ زِ / زُ / زَ دَ / دِ ] (ن مف ) از میان رفته . نابود شده . زایل گشته و برطرف شده . || جلا یافته . صیقلی شده . پاک شده . صفا یافته .
-
متیامن
لغتنامه دهخدا
متیامن . [م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) کسی که برطرف دست راست میرود. || آنکه به یمن می آید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیامن شود.