کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برسیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برسیان
لغتنامه دهخدا
برسیان . [ ب َ ] (اِ) برسیا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به برسیا شود.
-
برسیان
لغتنامه دهخدا
برسیان . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان براآن بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان . سکنه ٔ آن 373 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
واژههای مشابه
-
برسیان دارو
لغتنامه دهخدا
برسیان دارو. [ ب َ ](اِ مرکب ) عصی الراعی . (الابنیه ) (فهرست مخزن الادویه ). بطباط. سبطباط. (الابنیه ). و رجوع به برسنبدار و حاشیه ٔ مربوط به آن در این لغتنامه و عصاالراعی شود.
-
جستوجو در متن
-
برسیا
لغتنامه دهخدا
برسیا. [ ب َ ] (اِ) برسیان . الوسیون . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است که منبت آن بلاد بابل و کوفه است و بی شکوفه و گل تخم کند و در اول تموز می رسد وعرق آن بوی قرنفل می دهد و در خواص مثل بادرنجبویه است . (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به برسیان شود.
-
فولوافاریقون
لغتنامه دهخدا
فولوافاریقون . [ ] (معرب ، اِ) به فارسی برسیان و به سریانی بطباط، و آن عصی الراعی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
برسیانا
لغتنامه دهخدا
برسیانا. [ ب َ ] (اِ) برسیانه . رستنیی باشد که تخم آن مانند تخم کرفس است و علت جرب را نافع باشد. (برهان ). رجوع به برسیا و برسیان و برسیانه شود.
-
برشیان دارو
لغتنامه دهخدا
برشیان دارو. [ ب َ ] (اِ مرکب ) داروئی است که آنرا سرخ مرد گویند و بعربی عصی الراعی خوانند. (آنندراج ). حمیرا. (برهان ). و رجوع به برسیان دارو شود.
-
بطباط
لغتنامه دهخدا
بطباط. [ ب َ ] (معرب ، اِ) به لغت سریانی رستنیی باشد که آنرا سرخ مرو گویند. (برهان ) (آنندراج ). عصی الراعی . (ترجمه ٔ فرانسوی مفردات ابن بیطار) (فهرست مخزن الادویه ) (از اختیارات بدیعی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ذیل قرابادی...
-
انجبار
لغتنامه دهخدا
انجبار. [ اَ / اِ ] (معرب از انگبار، اِ) گیاهی از تیره ٔ ترشکها که ریشه اش دور خود پیچیده و در تداوی بعنوان قابض بکار رود. انارف . برسیان دارو. (فرهنگ فارسی معین ). معرب انگبار است و آن رستنیی باشد سرخ رنگ و پیوسته در کنار جویها روید و عصاره ٔ آن نیز...