کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برسیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برسیا
لغتنامه دهخدا
برسیا. [ ب َ ] (اِ) برسیان . الوسیون . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است که منبت آن بلاد بابل و کوفه است و بی شکوفه و گل تخم کند و در اول تموز می رسد وعرق آن بوی قرنفل می دهد و در خواص مثل بادرنجبویه است . (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به برسیان شود.
-
برسیا
لغتنامه دهخدا
برسیا. [ ب َ ] (اِخ ) شهری معروف است و معلوم که پیش از تسخیر قسطنطنیه دارالملک سلاطین آل عثمان بوده است . (انجمن آرای ناصری ).
-
جستوجو در متن
-
برسیان
لغتنامه دهخدا
برسیان . [ ب َ ] (اِ) برسیا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به برسیا شود.
-
لناتو
لغتنامه دهخدا
لناتو. [ ل ُ ت ُ ] (اِخ ) نام شهری به ایتالیا (برسیا) و دارای 6500 تن سکنه .
-
برسیانا
لغتنامه دهخدا
برسیانا. [ ب َ ] (اِ) برسیانه . رستنیی باشد که تخم آن مانند تخم کرفس است و علت جرب را نافع باشد. (برهان ). رجوع به برسیا و برسیان و برسیانه شود.
-
گارد
لغتنامه دهخدا
گارد. (اِخ ) دریاچه ای است در شمال ایتالیا مابین ایالت برِسیا و وِرُن . مساحت آن 300 هزار گز مربع. مَنسیو از این دریاچه نشأت می یابد. دارای منظره های زیبا و دلکش است .
-
تارتاگلیا
لغتنامه دهخدا
تارتاگلیا. (اِخ ) نیکلاس . نام حقیقی وی «نیکولو فونتانا» می باشد. مساح ایتالیایی در آغاز قرن شانزدهم میلادی . در خانواده ٔ فقیر «برسیا» متولد شد. در سال 1557 م . در «ونیز» درگذشت . چندین اثر در رشته ٔ ریاضی از وی باقی مانده است . رجوع به لاروس بزرگ ش...
-
گلژی
لغتنامه دهخدا
گلژی . [ گ ُ ] (اِخ ) کامیلو. (1844 - 1926 م .). دکتر ایتالیایی ، متولد در کرتنو نزدیک برسیا . او درباره ٔ توسعه ٔ مالاریا مطالعاتی کرده است و بافت شناس معروفی است که در 1898 م . دستگاه گلژی را کشف کرد. رجوع به جانورشناسی تألیف فاطمی ص 10 شود.
-
صلیب احمر
لغتنامه دهخدا
صلیب احمر. [ ص َ ب ِ اَ م َ ] (اِخ )صلیب سرخ . نام مؤسسه ٔ بین المللی است که بمنظور کمک های عمومی در مواقع لازم به کشورها و نواحیی که دچار خسارت مالی و تلفات جانی میشوند بوجود آمده است . نام این مؤسسه در ترکیه به «هلال احمر» و در ایران به «شیر و خو...