کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شاه شاخ
لغتنامه دهخدا
شاه شاخ . (ص مرکب ) دارای اندام و برز و بالای شاهانه . با برز و بالا. با برز و بالائی چون شاهان : بپرسید و گفتش چه مردی بگوی که هم شاه شاخی وهم شاه روی .فردوسی .
-
کردیان
لغتنامه دهخدا
کردیان . [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس ازپسا آبادان و با کشت و برز بسیار. (حدود العالم ).
-
کرکث
لغتنامه دهخدا
کرکث . [ ] (اِخ ) شهرکی است به ماوراءالنهر از حدود اسروشنه با کشت و برز و مردم بسیار. (حدود العالم ).
-
کردر
لغتنامه دهخدا
کردر. [ ] (اِخ ) شهرکی است (از حدود ماوراءالنهر) با مردم بسیار و با کشت و برز و از وی پوست بره ٔ بسیار خیزد. (حدود العالم ).
-
سلومد
لغتنامه دهخدا
سلومد. [ ] (اِخ ) شهرکی است [ بخراسان ] در حدود نیشابوربا کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم ).
-
جزغنکث
لغتنامه دهخدا
جزغنکث . [ ](اِخ ) شهرکی است از ماوراءالنهر به حدود بخارا با منبر، آبادان و با کشت و برز بسیار. (حدود العالم ).
-
راوینی
لغتنامه دهخدا
راوینی . (اِخ ) شهرکیست [ از خراسان ] با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است . (از حدود العالم ).
-
رشتان
لغتنامه دهخدا
رشتان . [ رَ ] (اِخ ) شهرکیست انبوه با کشت و برز بسیار در فرغانه ٔ ماوراءالنهر. (حدود العالم ).
-
رفدونه
لغتنامه دهخدا
رفدونه . [ ] (اِخ ) شهرکی است از ماوراء النهر به حدود بخارا،آبادان و با کشت و برز بسیار. (از حدود العالم ).
-
بارغر
لغتنامه دهخدا
بارغر. [ غ َ ] (اِخ ) شهری است به حدود ماوراءالنهر، آبادان و بسیارکشت و برز و بسیارمردم . (حدود العالم ).
-
پاب
لغتنامه دهخدا
پاب . (اِخ ) شهرکی است به ماوراءالنهر از فرغانه آبادان و با کشت و برز بسیار. (حدود العالم ).
-
بغوزانک
لغتنامه دهخدا
بغوزانک . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ بماوراءالنهر ] با کشت و برز بسیار و از آنجا اسب خیزد. (حدود العالم ).
-
بردون
لغتنامه دهخدا
بردون . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ بخوزستان ] خرم و آبادان و با نعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم ).
-
بوژکان
لغتنامه دهخدا
بوژکان . (اِخ ) شهرکی است [ بخراسان ] از حدود نیشابوربا کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم ).
-
جرمنگان
لغتنامه دهخدا
جرمنگان . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ از ماورأالنهر ] باکشت و برز و آبهای روان . (حدود العالم ).