کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برزیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برزیده
لغتنامه دهخدا
برزیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از برزیدن ، کرده . عمل کرده . معمول داشته : و سلوک شیوه ٔ رشاد ببرزیده . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به برزیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
ضریس
لغتنامه دهخدا
ضریس . [ ض َ ] (ع ص ، اِ) چاه به سنگ برزیده . (مهذب الاسماء). چاه به سنگ برآورده . (منتخب اللغات ). چاه گرداگرد از سنگ برآورده . || مهره های پشت . (منتهی الارب ). مهره ٔ استخوانهای پشت . (منتخب اللغات ). || سخت گرسنه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات )....
-
مآل
لغتنامه دهخدا
مآل . [ م َ ] (ع مص ) اَول . بازگشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آل الیه اولا و مآلاً؛ به سوی او بازگشت . (از اقرب الموارد). || کم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) جای بازگشت . (دهار). مرجع. (اقرب الموارد). جای رجوع و جای بازگش...