کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برداشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برداشته
لغتنامه دهخدا
برداشته . [ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از برداشتن در تمام معانی . || مرفوع . مرفوعه . رفیع. بلند شده . مرتفع. بلند. افراخته : دیگر پرسید که بگوئید که آن چیست بزرگتر و برداشته تر از آسمان . (ترجمه ٔ تفسیر طبری بلعمی ). || عدد رفع شده در ا...
-
جستوجو در متن
-
برداشتگی
لغتنامه دهخدا
برداشتگی . [ ب َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برداشته . حاصل مصدر است از برداشتن . رجوع به برداشتن و برداشته شود.
-
متجافی
لغتنامه دهخدا
متجافی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) قرار ناگیرنده در جائی و چیزی برداشته شده از جایی . (آنندراج ). بی ثبات و ناپایدار و جدا و متفرق و دور و منتقل از جای خود و برداشته شده ٔ از جای خود و مایل از پهلوی کسی . (ناظم الاطباء). || غافل و بی پروا. (ناظم الاطباء) (ا...
-
ازدآب
لغتنامه دهخدا
ازدآب . [ اِ دِ ] (ع مص ) برداشتن .(زوزنی ). چیزی چون مشک یا باری معتدل برداشته شتافتن . بار بر حسب طاقت خود برداشته شتافتن : اِزْدَاءَب َالقربة؛ برداشت مشک را و شتافت . (از منتهی الارب ).
-
انشیال
لغتنامه دهخدا
انشیال . [ اِ ] (ع مص ) بلند و برداشته شدن سنگ و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند شدن سنگ . (از اقرب الموارد). سنگ از جای برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). بلند شدن و برداشته شدن . (ناظم الاطباء).
-
عاسر
لغتنامه دهخدا
عاسر. [ س ِ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ دم برداشته ٔ دونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قاچ خورده
لغتنامه دهخدا
قاچ خورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ترکیده . ترک برداشته . شکاف خورده . رجوع به قاچ شود.
-
قعشاء
لغتنامه دهخدا
قعشاء. [ ق َ ] (ع ص ) ناقه ٔ بلند برداشته سر. (منتهی الارب ). الرافعة رأسها. (اقرب الموارد).
-
فومة
لغتنامه دهخدا
فومة. [ م َ ] (ع اِ) خوشه . || آنچه به دو انگشت برداشته شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، فُوَم . (اقرب الموارد).
-
مدغور
لغتنامه دهخدا
مدغور. [ م َ ] (ع ص ) بچه ای که کام او را به انگشت برداشته باشند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
متقرف
لغتنامه دهخدا
متقرف . [ م ُ ت َ ق َرْ رِ ] (ع ص ) درخت و یا ریش پوست برداشته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقلوف
لغتنامه دهخدا
مقلوف . [ م َ ] (ع ص ) خمی که گل سر آن را برداشته باشند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
منخوت
لغتنامه دهخدا
منخوت . [ م َ ] (ع ص ) برچیده و از جای برداشته . (ناظم الاطباء). || منخوت الفؤاد؛ جبان و ترسو و سهمگین و ترسناک . (ناظم الاطباء).
-
منمل
لغتنامه دهخدا
منمل . [ م ُ ن َم ْ م َ ] (ع ص )بلندکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلندکرده و برداشته شده . (ناظم الاطباء).