کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برخیزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برخیزیدن
لغتنامه دهخدا
برخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برخاستن . برپا ایستادن . بپا خاستن . قائم شدن : فراقش گر کند گستاخ بینی بگو برخیزمت یا می نشینی . نظامی .هوای دل رهش میزد که برخیزگل خود را بدین شکر برآمیز. نظامی .- بر کاری برخیزیدن ؛ قصد آن کردن . آهنگ آن کردن : چن...
-
واژههای مشابه
-
کام برخیزیدن
لغتنامه دهخدا
کام برخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) کام برآمدن . مراد و آرزو حاصل شدن : مرا زین کار کامی برنخیزدپری پیوسته از مردم گریزد.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
برخاستن
لغتنامه دهخدا
برخاستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) برخیزیدن . خاستن . ایستادن . بلند شدن . برپا ایستادن . بپا شدن . پا شدن . برپا شدن . متصاعد شدن . قیام . قیام کردن . قوم . قومة. قامة. مقابل نشستن . مقابل قعود. نهض . نهوض . انتهاض . (منتهی الارب ). استنهاض . نهضت : ر...