کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برخواندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برخواندن
لغتنامه دهخدا
برخواندن . [ ب َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب )خواندن . قرائت کردن : چون یوسف بن عمرو این نامه را برخواند بفرمود تا آن مرد را گردن زدند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی )... چون این نامه برخوانی نگر تا آنجا درنگ نکنی و باز پس آیی . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).از فروغش شب تا...
-
جستوجو در متن
-
تقویل
لغتنامه دهخدا
تقویل . [ ت َ ] (ع مص ) سخن بر کسی بستن (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برخواندن بر کسی سخنی که او نگفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یاد دادن : قولنی حتی قلت ُ؛ ای علمنی و امرنی ان اقول . (از اقرب الموارد).
-
رازل
لغتنامه دهخدا
رازل . [ زِ ] (اِخ ) نام راوی اشعار استاد رودکی سمرقندی همچون مج : بلبل بشود رازل راوی ّ و بخواندبیت و غزل رودکی اندر حق عیّاررازل نه همانا که بدی همچو نظامی در صدر نظام الدین برخواندن اشعار. سوزنی .رجوع به تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 1 ص 110 شو...
-
ترقیة
لغتنامه دهخدا
ترقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بلند گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برداشتن کلام از کسی و نقل نمودن و برخواندن پیش وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رقی علیه کلاماً؛ رفع. (اقرب الموارد).
-
ترجز
لغتنامه دهخدا
ترجز. [ ت َ رَج ْ ج ُ ] (ع مص ) آواز کردن تندر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشت هم غریدن رعد. (از اقرب الموارد). پی درپی شنیده شدن صدای رعد. (از المنجد). || جنبیدن ابر به آهستگی و درنگ جهت کثرت آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقر...
-
روشن سواد
لغتنامه دهخدا
روشن سواد. [ رَ / رُو ش َ س َ ] (ص مرکب ) باوقوف و دانای در خواندن خط. (ناظم الاطباء). || صاحب آنندراج کلمه را بمعنی آنکه برخواندن و مطالعه نمودن خط و کتابت قدرت داشته باشد آورده و بیت ذیل را شاهد قرار داده است : صبحها روشن سواد نسخه ٔ آرام نیست سطرک...
-
واجب داشتن
لغتنامه دهخدا
واجب داشتن . [ ج ِ ت َ ] (مص مرکب ) روا داشتن . سزا داشتن : آنچه به وقت وفات پدر ما امیر ماضی رحمةاﷲ علیه کرد و نمودار شفقت و نصیحتها که واجب داشت نوخاستگان را به غزنین آن است که واجب نکند که هرگز فراموش شود. (تاریخ بیهقی ). رجوع به واجب شود. || صلاح...
-
انشاد
لغتنامه دهخدا
انشاد. [ اِ ] (ع مص ) تعریف کردن گم شده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعریف گم شده کردن . (آنندراج ). تعریف کردن گم شده . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء). تعریف کردن گم شده را وراهنمایی کردن به او. (از اقرب الموارد). || تعریف کردن خواستن . ...
-
مدحت
لغتنامه دهخدا
مدحت . [ م ِ ح َ ] (از ع اِمص ) ستایش . (غیاث اللغات ). مدح . مدحة : هر چه بر الفاظ خلق مدحت رفته ست یا برود تا به روز حشر تو آنی . رودکی .من مدحت او چونکه همی مختصر آرم آری چو سخن نیک بود مختصر آید. فرخی .هزاردستان این مدحت منوچهری کند روایت در مدح ...