کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برحسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برحسب
لغتنامه دهخدا
برحسب . [ ب َ ح َ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: بر + حسب ) موافق . بروفق .- برحسب آرزو ؛ مطابق و موافق آن : شکر خدا که از مدد بخت کارسازبرحسب آرزوست همه کار و بار دوست . حافظ.- برحسب اتفاق ؛ اتفاقاً. قضا را. (ناظم الاطباء).- برحسب دلخواه ؛ یعنی بر وفق...
-
جستوجو در متن
-
معمولاً
لغتنامه دهخدا
معمولاً. [ م َ لَن ْ ] (ع ق ) برحسب معمول . عادةً. بنا به عادت . برحسب تداول .
-
برموجب
لغتنامه دهخدا
برموجب . [ ب َ ج ِ ب ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) برحسب ِ و موافق ِ. (از ناظم الاطباء).- برموجب عادت ؛ برحسب عادت .(ناظم الاطباء).
-
حسب
لغتنامه دهخدا
حسب .[ ح َ س َ ] (حرف اضافه ) برحسب . به حسب . برطبق . مطابق . بروفق . به دستور. بنابر. موافق . حَسب : و بر حسب واقعه گویان . (گلستان ).سیر سپهر و دور قمر را چه اختیاردر گردشند برحسب اختیار دوست .حافظ.
-
عرفاً
لغتنامه دهخدا
عرفاً. [ ع ُ فَن ْ ] (ع ق ) برحسب عرف . مقابل شرعاً. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عُرف شود.
-
اﷲبختی
لغتنامه دهخدا
اﷲبختی . [ اَل ْ لاه ب َ ] (ق مرکب ) اَلاّبختی . در تداول فارسی زبانان بمعنی تصادفی . برحسب اتفاق و تصادف .
-
راژن
لغتنامه دهخدا
راژن . [ ژَ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای شمالی هند برحسب آنچه در سنگمت آمده است . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 156).
-
شانسی
لغتنامه دهخدا
شانسی . (ص نسبی ، ق ) از روی بخت و اقبال . تصادفاً. اتفاقاً: شانسی حرفش درست آمد، برحسب تصادف درست آمد.
-
علی الرسم
لغتنامه دهخدا
علی الرسم . [ ع َ لَرْ رَ] (ع ق مرکب ) برسم . چنانکه رسم است . برحسب مرسوم .
-
علی الظاهر
لغتنامه دهخدا
علی الظاهر. [ ع َ لَظْ ظا هَِ ] (ع ق مرکب ) بظاهر. ظاهراً. برحسب ظاهر. بصورت ظاهر.
-
علی القاعدة
لغتنامه دهخدا
علی القاعدة. [ ع َ لَل ْ ع ِ دَ / دِ ] (ع ق مرکب ) برحسب قاعده . قاع-دةً. اصلاً.
-
علی القیاس
لغتنامه دهخدا
علی القیاس . [ ع َ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) قیاساً. برحسب قیاس . بنابر قیاس .
-
قضاقورتکی
لغتنامه دهخدا
قضاقورتکی . [ ق َ ت َ ](ص نسبی ، ق مرکب ) بی اساس ، برحسب پیش آمد و اتفاق : قضاقورتکی «گُرّوگُر» دارد بالا میرود. (فرهنگ عوام ).
-
اطراداً
لغتنامه دهخدا
اطراداً. [ اِطْ طِ دَن ْ ] (ع ق ) بطور اطراد. برحسب اطراد. رجوع به اطّراد شود.