کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برج پشتگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برج پشتگان
لغتنامه دهخدا
برج پشتگان . [ ب ُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیرکوه باسثت بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان . سکنه آن 202 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
کلاته برج
لغتنامه دهخدا
کلاته برج . [ ک َ ت ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز و محلی معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رب برج
لغتنامه دهخدا
رب برج . [ رَ ب ْ ب ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کوکب صاحب برج است در اصطلاح احکامی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || خانه خدا. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شاه برج
لغتنامه دهخدا
شاه برج . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (مرکب از: شاه بمعنی ممتاز و مشخص + برج ) برجی و قلعتی برتر و نیکوتر از قلاع دیگر.- شاه برج قدح ؛ در مقام تشبیه قدح به برجی برتر از برجهای دیگر مانند شده است : نشیند چو در شاه برج قدح شود حکمران سپاه فرح .ملاطغرا (از بهار...
-
شاه برج
لغتنامه دهخدا
شاه برج . [ ب ُ ] (اِخ ) نام برجی از قلعه ٔ اکبرآباد و شاه جهان آباد. (بهار عجم ) (آنندراج ). شه برج . (یادداشت مؤلف ).
-
سیل برج
لغتنامه دهخدا
سیل برج . [ س ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات و پشم می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری است . سکنه اش از طایفه ٔ حسنوند بوده و زمستان ...
-
قلعه برج
لغتنامه دهخدا
قلعه برج . [ ق َ ع ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 71هزارگزی جنوب خاوری فریمان و 10هزارگزی جنوب مالروعمومی فریمان به آق دربند. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است . سکنه ٔ آن 117 تن است . آب آن از قنات و ...
-
قاروره ٔ برج
لغتنامه دهخدا
قاروره ٔ برج . [ رو رَ / رِ ی ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قاروره که از برج اندازند (آنندراج ) : فلک قاروره ٔ برجت شد ای ماه سماقدران ملک پروانه ٔ نورت شد ای شمع جهانداران .میر خسرو (از آنندراج ).
-
برج اولیا
لغتنامه دهخدا
برج اولیا. [ ب ُ ج ِ اَ ] (اِخ ) برجی از قلعه ٔ هرات : از که جوید نوش داروی شفا زیرا که نیست این دوا در طبله ٔ عطار برج اولیا.شفیع اثر (آنندراج ).
-
برج بالان
لغتنامه دهخدا
برج بالان . [ ب ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان سربند علیا بخش سربند شهرستان اراک ، سکنه آن 566 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
برج ذوالفقار
لغتنامه دهخدا
برج ذوالفقار. [ ب ُ ذُل ْ ف َ ] (اِخ )دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه آن 162 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج سربند
لغتنامه دهخدا
برج سربند. [ ب ُ ج ِ س َ ب َ ] (اِخ )دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل . سکنه آن 231 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
برج سوخته
لغتنامه دهخدا
برج سوخته . [ ب ُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون . سکنه آن 137 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
برج سید
لغتنامه دهخدا
برج سید. [ ب ُ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش خشت شهرستان کازرون . سکنه آن 340 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).