کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برجهیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برجهیدن
لغتنامه دهخدا
برجهیدن . [ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب ) جهیدن . رجوع به جهیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
ثوار
لغتنامه دهخدا
ثوار. [ ث ِ ] (ع مص ) مُثاورة. برجهیدن .
-
قهز
لغتنامه دهخدا
قهز. [ ق َ ] (ع مص )برجهیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
هبوز
لغتنامه دهخدا
هبوز. [ هَُ ] (ع مص ) هبز. هبزان . مردن . || ناگاه مردن . || برجهیدن . جهیدن . (معجم متن اللغة).
-
تثابر
لغتنامه دهخدا
تثابر. [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) برجهیدن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مثاورة
لغتنامه دهخدا
مثاورة. [ م ُ وَ رَ ] (ع مص ) برجهیدن با کسی . ثِوار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تغذغذ
لغتنامه دهخدا
تغذغذ. [ ت َ غ َ غ ُ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برجهیدن آهو. (از اقرب الموارد).
-
تسافد
لغتنامه دهخدا
تسافد. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) بر یکدیگر گشنی کردن . (زوزنی ). برجهیدن ددان . (منتهی الارب ). برجهیدن ددان بروی یکدیگر. (ناظم الاطباء).جماع کردن بهائم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برجستن نر بماده . (از متن اللغة). قدیقال فی غیرالانسان کالنکاح والمباشرة و...
-
قراع
لغتنامه دهخدا
قراع . [ ق ِ ] (ع مص ) قَرع . (منتهی الأرب ). || برجهیدن گشن بر شتر ماده . || پشیمان شدن و بر هم ساییدن دندان را از ندامت . (منتهی الأرب ) (آنندراج ). || قرعه زدن . || مشارکت و مساهمت با کس . (از اقرب الموارد). و رجوع به مقارعة شود.
-
فیش
لغتنامه دهخدا
فیش . [ ف َ ] (ع اِ) سر نره . (منتهی الارب ). رجوع به فَیْشَلة شود. || (مص ) برجهیدن نر بر ماده و برآمدن بر آن . (منتهی الارب ). || افتخار کردن و بزرگ منشی نمودن و پنداشتن درخود چیزی که ندارد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
برجهانیدن
لغتنامه دهخدا
برجهانیدن . [ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب ) جهانیدن . باعث برجهیدن گشتن . (ناظم الاطباء). برخیزانیدن . (آنندراج ). بجستن داشتن . ایثاب . (المصادر) (منتهی الارب ). انزاء. (منتهی الارب ). رجوع به جهانیدن شود.
-
قرع
لغتنامه دهخدا
قرع . [ ق َ ] (ع مص ) چیره شدن در قرعه زدن . || کوفتن . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || زدن . زدن در: قرع باب ؛ کوفتن در. || برجهیدن گشن بر ماده . || پشیمان گردیدن و بر هم سائیدن . گویند: قرع فلان سنه ؛ پشیمان گردید و بر هم سائید دندان را از ندامت ....
-
برجستن
لغتنامه دهخدا
برجستن . [ ب َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) جهیدن . برجهیدن . جستن . (ناظم الاطباء). || جهیدن ستوران و پرندگان نر بر ماده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح پزشکی ) مبتلا شدن بثورات جلدی مانند آبله و سرخجه . || طپیدن و جنبیدن رگ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی ...
-
تغور
لغتنامه دهخدا
تغور. [ ت َ ] (ع مص ) کمیز انداختن سگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باران ریختن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برجهیدن خون از رگ . برجستن آب از درز مشک . (منتهی الارب ).