کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برجستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برجستگی
لغتنامه دهخدا
برجستگی . [ ب َ ج َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ). برجسته بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || جهندگی . (ناظم الاطباء). || (اِ) بلندی . (فرهنگ فارسی معین ).- برجستگی های بدن ؛ نقاطی از بدن که برجسته نماید مانند پستان . (فرهنگ فارسی معین ).|| طاول و بثره و جوشش...
-
جستوجو در متن
-
پل دماغ
لغتنامه دهخدا
پل دماغ . [ پ ُ ل ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برجستگی دماغ ، یعنی مغز برجستگی استخوانی که در آن دماغ جای دارد.
-
ورجستگی
لغتنامه دهخدا
ورجستگی . [ وَ ج َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) برجستگی و برآمدگی . (ناظم الاطباء). رجوع به ورجستن شود.
-
میلدار
لغتنامه دهخدا
میلدار. (نف مرکب ) دارای میل . || دارای خطوط موازی طولانی یا برجستگی های موازی در پارچه .
-
پل مغز
لغتنامه دهخدا
پل مغز. [ پ ُ ل ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برجستگی جلو مغز کوچک . (از لغات فرهنگستان ).
-
پلغندگی
لغتنامه دهخدا
پلغندگی . [ پ ُ ل ُغ ْ غ َ دَ / دِ] (حامص ) پلقندگی . برجستگی . بیرون آمدگی . برآمدگی .
-
کفت
لغتنامه دهخدا
کفت . [ ک ُ ف َ ] (ع ص ) فرس کفت ؛ اسب که به همه ٔ تن برجهد و سواری بر آن دشوار باشد از برجستگی وی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
جبه
لغتنامه دهخدا
جبه . [ ج َ ب َه ْ ] (ع اِمص ) گشادگی پیشانی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). زیبائی و برجستگی پیشانی . (از اقرب الموارد) (المنجد).
-
رتیناکل
لغتنامه دهخدا
رتیناکل . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) برجستگی کوچک چسبناکی است که روی دندانه ٔ قدامی کلاله ٔ گیاههای آنتوموفیل قرار دارد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 491 شود.
-
شمشه ملاط
لغتنامه دهخدا
شمشه ملاط. [ ش ِ ش َ / ش ِ م َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح بنایان ) قسمی شمشه که یک سوی لبه ٔ آن برجستگی سرتاسری دارد. (از یادداشت مؤلف ).
-
قفزی
لغتنامه دهخدا
قفزی . [ ق َ ف َ زا ] (ع اِمص ) برجستگی . (منتهی الارب ): عدت الخیل القفزی ؛ ای وثباً. (اقرب الموارد). || نوعی از رفتار اسب و شتر. (منتهی الارب ).
-
بیرون آمدگی
لغتنامه دهخدا
بیرون آمدگی . [ م َدَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت بیرون آمده . برآمدگی ؛ حدبه . تحدب . برجستگی . پیش آمدگی . شکم دادگی . || افراز. || گردش بخارج . (ناظم الاطباء).
-
گیلویی
لغتنامه دهخدا
گیلویی . [ لو ] (اِ) گیلوئی . حاشیه ٔ گچی پیش آمده میان قاب سقف و قسمت فوقانی بدنه ٔ دیواراطاق . (یادداشت مؤلف ). حاشیه ٔ گچی مقعر و یا به اصطلاح بنایان غلطانی است که در فاصله ٔ سقف (یا قاب سقف ) و قسمت فوقانی دیوار به عرض حدود نیم گز و یا کمترو بیش...
-
واروک
لغتنامه دهخدا
واروک . (اِ) برجستگی که بر پوست آدمی پدید آید چون نخودی . زگیل . (از یادداشتهای مؤلف ). آژخ . بالو. پالو. ثؤلول . زلق . مهک . وارو. رَزک . اَزَغ . رجوع به ثؤلول شود.