کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب َ ] (اِ) در تداول مقابل خرج . آنچه مصرف شود از نقد برای چیزهایی که از ضروریات زندگی نباشد. خرجها که جز برای خوردن و آشامیدن و منزل است . خرجهای غیرضروری . (یادداشت مؤلف ).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب َ رَ ] (اِ) رستنی باشدکه آنرا اکر ترکی گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). وج . (بحر الجواهر). بحرالجواهر در ذیل کلمه ٔ وج گوید فارسی آن برج است . رجوع به بحرالجواهر شود.
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب َ رَ ] (ع مص ) فراخ عیش شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سپیدی سخت سپید و سیاهی سخت سیاه شدن چشم و فراخ چشم گردیدن . (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). || (ص ) خوبروی با جمال . || روشن و نمایان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب َ رَ] (اِ) علم و رایت معطر و خوشبوی . (ناظم الاطباء).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابور، جلگه ، معتدل . سکنه ٔ آن 460 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خندمان شهرستان رفسنجان . کوهستانی و سردسیری . سکنه ٔ آن 158 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت ، گله داری است . راه فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . این ده مرکب از دو محل بنامهای برج بالا و برج پائین میباشد، سکنه ٔ آن 1088 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، کوهستانی ، معتدل . سکنه آن 132 تن .آب آن از قنات و محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد. جلگه گرم سیر. سکنه ٔ آن 180 تن . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، پنبه ، برنج . شغل اهالی زراعت ، قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، کوهستانی ، گرمسیری . سکنه ٔ آن 212 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، بنشن ، باغات میوجات . شغل اهالی زراعت ، گله داری و قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرا...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کزاز علیا بخش سربند شهرستان اراک ، کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 397 تن . آب آن از رودخانه ٔ نورآباد و قنات و محصول آن غلات ، چغندرقند، بنشن ، انگور و قلمستان و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است . (از فرهن...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومه ٔ شهرستان قوچان ، جلگه و سردسیری است . سکنه ٔ آن 926 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و انگور است . شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، جلگه ، معتدل . سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، بنشن ، میوجات و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (ع اِ) کوشک . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (زمخشری ) (مهذب الاسماء). قصر. (از اقرب الموارد). کاخ : بیار آن ماه را یک شب درین برج که پنهان د...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. سکنه ٔ آن 377 تن . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، بنشن ، باغات میوجات . شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).