کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
معلنجم
لغتنامه دهخدا
معلنجم . [ م ُ ل َ ج ِ ] (ع ص ) ریگ تو برتو و برهم نشسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ریگ متراکم . (از اقرب الموارد).
-
عیب خواه
لغتنامه دهخدا
عیب خواه . [ ع َ / ع ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) عیب خواهنده . آنکه عیب و نقص دیگران را طلب کند : تو این آب روشن مگردان سیاه که عیب آورد برتو بر عیب خواه .فردوسی .
-
کافرستیز
لغتنامه دهخدا
کافرستیز. [ ف ِ / ف َ س ِ ] (نف مرکب ) آنکه در ستیز بی رحم باشد.(آنندراج ). کافرخوی . کافردل . کافرسیرت : هرچه کنی عالم کافرستیزبرتو نویسد بقلم های تیز.نظامی .
-
کنگلک
لغتنامه دهخدا
کنگلک . [ ک ُ گ َ ل َ ] (مغولی ،اِ) پیراهن . قمیص . (فرهنگ فارسی معین ) : گل کنگلک به دست حسد چاک می زندبرتو چو دید زینت ترلیک زرکشی . وصاف الحضرة (ازفرهنگ فارسی معین ).و رجوع به کنکلک شود.
-
جد و جهد
لغتنامه دهخدا
جد و جهد. [ ج ِدْ دُ ج َ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) سعی و کوشش . پشت کار. فعالیت : وامی ست بزرگ شکر او برتوبگذار بجد و جهد وامش را. ناصرخسرو.و در مکاسب جد و جهد لازم شمرد. (کلیله و دمنه ).این کلمه با کردن استعمال میشود.
-
دوست شدن
لغتنامه دهخدا
دوست شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رفیق شدن . یار گشتن . همدل شدن . مهربان شدن با کسی . (از یادداشت مؤلف ). ولایة. (تاج المصادر بیهقی ) : بنشاند آب آذرش بگریزد آب از آذرش یک رکن او چون دوست شددشمن شود آن دیگرش . ناصرخسرو.به فعل و عوان گرچه شود دوست به...
-
مطارقة
لغتنامه دهخدا
مطارقة. [ م ُ رَ ق َ ] (ع مص ) تو برتو دوختن و جامه بر هم پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). جامه بر یکدیگر دوختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طارق بین ثوبین ؛ اذا طابق بینها. (منتهی الارب ). طارق بین ثوبین ؛ لبس احدهما علی الاَّخر. (اقرب الموارد). طارق ...
-
خافقین
لغتنامه دهخدا
خافقین . [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) مشرق و مغرب . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). خافقان : مرمرا باری بدین درگاه شاهست آرزونز ری و گرگان همی یاد آیدم نز خافقین . منوچهری .جز که نادر باشد اندر خافقین آدمی سر برزند بی والدین . مولوی (مثنوی ).ای کمال نیکمردان بر...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) نجار. وی یکی از شاعران عرب است و عتبی می گوید: ابراهیم بن خراش این ابیات خالدالنجار را برای من خواند:الیوم من هاشم بخ ّ و أنت غداًمولی و بعد غد حلف من العرب أن صح هذا فانت الناس کلهم یا هاشمی ، یا مولی و یا عربی .(از عقدالفرید ...
-
قصد کردن
لغتنامه دهخدا
قصد کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهنگ کردن . عزم کردن : نکنم برتو جفا ور تو جفا قصد کنی نگذارم که کسی قصد جفای تو کند. منوچهری .من از منزل دور قصد تو کردم چو قصد عراقی کند قیروانی . منوچهری .به فر دولت او هرکه قصد سندان کردبه زیر دندان چون موم یا...
-
دست کردن
لغتنامه دهخدا
دست کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دست فروبردن در، چنانکه دست در جیب کردن یا دست به کیسه کردن یا دست درون ظرف طعام و غیره کردن . دست بردن . دست دراز کردن . دست زدن : تنها نتوانست رفتن ، چه بر مائده ٔ قدس به تنها دستی کردن ، خرده ای بزرگ دانست . (منش...
-
سیلاب
لغتنامه دهخدا
سیلاب . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) سیل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). توجبه . لاخیز. جریان روانی تند و سریع آب . (ناظم الاطباء) : رهایی خواهی از سیلاب انبوه قدم بر جای باید بود چون کوه . (ویس و رامین ).از زبر سیل بزیر آمد و سیلاب شماگرچه زیر است رهش سوی ...
-
کتاره
لغتنامه دهخدا
کتاره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) کتار. (از برهان ). غداره . کتاله . (آنندراج ). حربه ای است که بیشتر اهل هند بر میان زنند و به کتار بحذف «ها» مشهور است . (برهان ). حربه ای کوتاهتر از شمشیر غیر منحنی و پهن که بیشتر اهالی هند داشته اند اکنون درایران متداول...
-
هموار
لغتنامه دهخدا
هموار. [ هََ م ْ ] (ص ) مستوی . هم سطح . (یادداشت مؤلف ). آنچه قسمتهای مختلف آن در یک سطح باشد از زمین و جز آن : آشکوخد بر زمین هموار برهمچنان چون بر زمین دشخوار بر. رودکی .چو پشته پشته شد از کشته پیش روی ملک فراخ دشتی چون روی آینه هموار. فرخی .بس ب...
-
تمنا کردن
لغتنامه دهخدا
تمنا کردن . [ ت َ م َن ْ نا ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن و آرزو کردن . (ناظم الاطباء) : بر پایه ٔ علمی آی خوش خوش بر خیره مکن برتری تمنا. ناصرخسرو.بدگوهر لئیم ظفر... تمنای دیگر منازل کند که شایانی آن ندارد. (کلیله و دمنه چ قریب چ 6 ص 82).رصد عشق تو...