کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بربط و نی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قنینه
لغتنامه دهخدا
قنینه . [ ق ِن ْ نی ن َ / ن ِ / ق ِ نی ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) قِنینة. آوندی که شراب در آن پر کنند، مثل شیشه و صراحی و غیره . (از آنندراج ) : صبح چو کام قنینه خنده برآوردکام قنینه چو صبح لعل تر آورد. خاقانی .دست پیاله بگیر قد قنینه بپیچ گوش چغانه بما...
-
تیزنگر
لغتنامه دهخدا
تیزنگر. [ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) شاهی البصر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تیزنظر. خیره نگر : (مریخ دلالت کند بر)... تیزنگر گربه چشم . (التفهیم بیرونی ).گیسوی چنگ و رگ بازوی بربط ببریدگریه از چشم نی تیزنگر بگشائید.خاقانی .
-
زخمه زن
لغتنامه دهخدا
زخمه زن . [ زَ م َ / م ِ زَ ] (نف مرکب ) زخمه زننده . نوازنده ٔ سازهایی از قبیل رباب و بربط. ساز زن . رجوع به زخمه زدن شود : زخمه بر ابریشم عطار زن ار بصد زاری نوایی میزنی . عطار.ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نی ، تو زاری میکنی .مولوی (مثنوی...
-
نای
لغتنامه دهخدا
نای . (اِ) نیی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان قاطع). چوبی میان تهی که آن را می نوازند. (آنندراج ). نی که آن را نوازند. (غیاث اللغات ). نی نوازندگی . (فرهنگ نظام ). نی باشد که می نوازند. (انجمن آرا). نی باشد که مطربان نوازند. (نا...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...
-
آشکاره
لغتنامه دهخدا
آشکاره . [ ش ْ / ش ِ رَ / رِ ] (ص ، ق ، اِ)آشکار. آشکارا. پدید. هویدا. پیدا. ظاهر. معلوم : و سختی بعالم آشکاره گشت . (تاریخ سیستان ).گل عاشق شه است و چو دیدار او بدیدگشت آشکاره از دل راز نهان گل . مسعودسعد.فرصت شمر طریقه ٔ رندی که این نشان چون راه گن...
-
شکنجه
لغتنامه دهخدا
شکنجه . [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) آزار. ایذاء. رنج . هروانه . عقوبت . تعذیب . سیاست . کیستار. (ناظم الاطباء). عذاب . (غیاث ) (منتهی الارب ). در اصل شکستن و پیچیدن و عذاب دادن دزد و گنهکار بوده است . (انجمن آرا). رجز. رجس . عقاب . عقوبت . نقمت . اشکن...
-
ارغنون
لغتنامه دهخدا
ارغنون . [ اَ غ َ / اُ غ َ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) سازی است مشهور که افلاطون وضع آن کرده است و بعضی گویند ارغنون ترجمه ٔ مزامیر است یعنی جمیع سازهای تفننی و بعضی دیگر گویند چون هزار آدمی از پیر و جوان همه بیکبار به آوازهای مخالف یکدیگر چیزی ب...
-
مزمار
لغتنامه دهخدا
مزمار. [ م ِ ] (ع اِ) نای . ج ، مزامیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). نی که آن را می نوازند. (آنندراج ) (غیاث ). نای که بزنند. (مهذب الاسماء). از اقسام مزامیر است . نای . سورنا. نفیر. یراع . قَصّابه . مثقال . قوال . بوری . دو د...
-
باده خوردن
لغتنامه دهخدا
باده خوردن . [ دَ / دِ خوَرْ / خُرْ ] (مص مرکب ) می خوردن . شراب خوردن . می گساردن : روز ارمزد است شاها شاد زی بر کت شاهی نشین و باده خور. ابوشکور.یکی جشن کرد آن شب و باده خوردسده نام آن جشن فرخنده کرد. فردوسی .سر تخت ایران ابی شهریارمرا باده خوردن ن...
-
مزمر
لغتنامه دهخدا
مزمر. [ م ِ م َ ] (ع اِ) ساز عود. بربط. (آنندراج ) (غیاث ) . || مخفف مزمار است که به معنی نای باشد. (آنندراج ) (غیاث ). نی که در او نوازند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به شادکامی در کاخ نو نشسته به عیش ز کاخ برشده تا زهره ناله ٔ مزمر.فرخی .همی تا ب...
-
زخمه
لغتنامه دهخدا
زخمه . [ زَ م َ / م ِ ] (اِ) مطلق زدن . (از آنندراج ) (از انجمن آرا). زخمه مانند زخم مرادف زدن مطلق در فارسی بکار میرود. به زدن بمعنی جراحت وارد کردن و یا زدن بمعنی کتک و صدمه اختصاص ندارد.نواختن ساز، کوفتن کوس ، بازی چوگان را نیز زخمه گویند، همچنانک...
-
طنبور
لغتنامه دهخدا
طنبور. [ طَم ْ / طُم ْ ] (معرب ، اِ) یکی از آلات مهتز است از ذوات الاوتار. و صاحب نفایس الفنون گوید: طنبور همان است که اکنون به کمانچه مشهور است . قسمی ماندولینا از ذوات الاوتار و آن در ایران و بلغارستان و میان عرب متداول است . از آلات موسیقی و از ذو...
-
شاکر
لغتنامه دهخدا
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) جُلاب بخاری . از شاعران قدیم ایران است که در اوایل قرن چهارم در ماوراءالنهر میزیست . نام او را محمودبن عمر رادویانی در ترجمان البلاغه همه جا «شاکر» آورده است و شمس قیس «شاکر بخاری »، لیکن اسدی طوسی گاه «شاکر بخاری » و گاه «جلاب ب...
-
رباب
لغتنامه دهخدا
رباب . [ رَ ] (ع اِ) نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور (تنبور) است . (فرهنگ نظام ).آلت موسیقی که نواخته شود. (از اقرب الموارد). از آلات لهو صاحب اوتار که آنرا نوازند. (از تاج العروس ) (از متن اللغة). سازی است که نواخته شود. (منتهی الارب ) (آنندر...