کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بربریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بربریة
لغتنامه دهخدا
بربریة. [ ب َ ب َ ری ی َ ] (مص جعلی ) مأخوذ از تازی . منسوب به بربر. (ناظم الاطباء). توحش . وحشیگری . رجوع به بربریت شود.
-
واژههای مشابه
-
طنبوره ٔ بربریه
لغتنامه دهخدا
طنبوره ٔ بربریه . [ طَم ْ / طُم ْ رَ / رِ ی ِ ب َ ب َ ری ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی لورای بدوی یعنی معزف در فلسطین و مصر.
-
لعبت بربریه
لغتنامه دهخدا
لعبت بربریه . [ ل ُ ب َ ت ِ ب َ ب َ ری ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سورنجان . عکنة. و قسمی از آن سورنجان دقیق است و آن سم قاتل است . به صورت سورنجان ماند و سورنجان نیست چه در برگ و گل و ساق هیچ شباهتی میان آن دو نیست . صاحب اختیارات بدیعی گوید...
-
حمیده ٔ بربریه
لغتنامه دهخدا
حمیده ٔ بربریه . [ ح َ دَ ی ِ ب َ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) مادر حضرت امام موسی الکاظم (ع ) است . اصلاً از قوم بربر و جاریه بود. ام البنین مملوکه ٔ خویش را به پسرش موسی کاظم تزویج نمود و امام رضا(ع ) از او بعرصه ٔ ظهور رسید. (قاموس الاعلام ).
-
واژههای همآوا
-
بربریت
لغتنامه دهخدا
بربریت . [ ب َ ب َ ری ی َ ] (مص جعلی ) توحش . وحشیگری . بربریة. فاقد تمدن بودن . غیر متمدن بودن . رجوع به بربر شود.
-
جستوجو در متن
-
بربریت
لغتنامه دهخدا
بربریت . [ ب َ ب َ ری ی َ ] (مص جعلی ) توحش . وحشیگری . بربریة. فاقد تمدن بودن . غیر متمدن بودن . رجوع به بربر شود.
-
عکنه
لغتنامه دهخدا
عکنه . [ ع َ ن َ ] (اِ) لغتی است که آن را در اندلس سورنجان و در عراق لعبت بربری خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سورنجان . (الفاظ الادویة). لعبه ٔ بربریة و آن سورنجان است . (از اختیارات بدیعی ). لعبت بربریة، سورنجان ، و قسمی از آن سورنجان دقیق است و آن س...
-
لعبت بربری
لغتنامه دهخدا
لعبت بربری . [ ل ُ ب َ ت ِ ب َ ب َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نام دوایی است که آن را به زبان اندلس سورنجان و به لغت مصر عکنه خوانند و آن را لعبت بربریه هم میگویند. (از برهان ). مستعجله است . (فهرست مخزن الادویه ). چیزی است همچون سورنجان از نواحی افریقی...
-
ذات التنانیر
لغتنامه دهخدا
ذات التنانیر. [ تُت ْ ت َ ] (اِخ ) عقبه ای است محاذی زباله و آن منزلی از منازل بربریة است . راعی گوید : فلمّا علا ذات التنانیر صوته تکشف من برق قلیل صواعقه .(المرصع) (معجم البلدان ).
-
حافرالمهر
لغتنامه دهخدا
حافرالمهر. [ ف ِ رُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) سورنجان . (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خانق الکلب . لعبت بربریة. اصابع هرمس . رجوع به سورنجان شود.
-
ازقر
لغتنامه دهخدا
ازقر. [ ] (اِخ ) قضائی است در سنجاق فزان از ولایت طرابلس غرب ، و در جهت غربی لوا واقع شده ، سکنه آن از اقوام بربریه موسوم به توارق اند و زبانی مخصوص دارند و بعربی نیز تکلم کنند. اراضی آن خشک و ریگزار است و فقط در بعض وادیها درختان سرو و زیتون دیده می...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن جعفر الصادق بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب . شیخ طوسی او را از صحابه ٔ صادق (ع ) شمرده و شیخ مفید در کتاب ارشاد بفضل و اجتهاد و صلاح وی شهادت داده است . ابن کاتب از وی بنیکی یاد و از او روایت کند. وی برادر موسی بن ...