کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برای ان منظور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناخن برای
لغتنامه دهخدا
ناخن برای . [ خ ُ ب ُ ] (اِ مرکب ) مقراض . (انجمن آرای ناصری ). از ناخن + برا (برنده ). رشیدی گوید «ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فارسی ، مخفف ناخن پیرای ، و آن آلتی است که بدان ناخن پیرایند، و ظاهراً هر دو یک لغت است به بای فارسی » ناخن پیر...
-
برأی العین
لغتنامه دهخدا
برأی العین . [ ب ِ رَءْ یُل ْ ع َ ] (ق مرکب ) (از: ب + رأی + ال + عین ) بچشم خود. بدیده ٔ خود. معاینه .
-
جای برای کسی خالی کردن
لغتنامه دهخدا
جای برای کسی خالی کردن . [ ب َ ی ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . (بهار عجم ) (آنندراج ). احترام نمودن از آنکس . (ناظم الاطباء). از جای برخاستن به احترام برای تازه وارد تا بدانجا نشیند : ببزم می پرستان محتسب خوش عزتی داردکه چون آید بمحفل شیشه خ...
-
جستوجو در متن
-
غرفات النور
لغتنامه دهخدا
غرفات النور. [ غ ُ رُ تُن ْنو ] (ع اِ مرکب ) از اصطلاحات حکمای اشراق است و منظور از آن انوار مجرده می باشد و وجه تشبیه آن به غرفات ، آن است که مراتب و درجات آنها در شدت نوریت و ضعف مانند غرفه هایی است که بالای همدیگر قرار دارند : ان السائرین الذین یق...
-
جارود
لغتنامه دهخدا
جارود. (اِخ ) ابن ابی سبرة. در الموشح چنین آمده است : محمدبن عبداﷲ هذلی از جارودبن ابی سبرة نقل کرده که گفت : بر در خانه نشسته بودم که فرزدق عبور میکرد و نزد من ایستاد و گفت : یا ابانوفل ! بیتی شعر گفته ام که پس از آن نتوانستم گفتن . گفتم : کدام است ...
-
لوح محفوظ
لغتنامه دهخدا
لوح محفوظ. [ ل َ ح ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قال اﷲ تعالی : فی لوح محفوظ، قیل هو لوح ما فی السماء و مکتوب مافیه و قیل انه من نور و قیل هو ام الکتاب و قیل هو فی حفظ اﷲ کانه فی لوح . (منتهی الارب ). ام القرآن . ام الکتاب . کتاب حفیظ. (ترجمان القر...
-
عیص
لغتنامه دهخدا
عیص . (ع اِ) درخت انبوه و بهم پیچیده . (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ). درختان بسیار و بهم پیچیده . (از اقرب الموارد). ج ، أعیاص ، عیصان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درختان خاردار مجتمع و درهم ویا خرمابنان انبوه . || روئیدنگاه درخت نیکو. (من...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم است و در اواخر سال 406 هَ .ق . کشته شده است . وی ادیبی کامل و عالمی ماهر و کاتبی بارع و شاعری ساحر بود. و ابومن...
-
مطلوب
لغتنامه دهخدا
مطلوب . [ م َ ] (ع ص ) خواسته و جسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جسته و خواهش کرده . (آنندراج ). خواسته از حق و جز آن . ج ، مطالیب . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). درخواست شده و تجسس شده و طلب شده و خواهش شده و تقاضاشده و لازم شده و ضرورشده ...
-
اسلوب الحکیم
لغتنامه دهخدا
اسلوب الحکیم . [ اُ بُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) هو عبارة عن ذکر الاهم تعریفاً للمتکلم علی ترکه الاهم کما قال الخضر صلی اﷲعلیه وسلم حین سلم علیه موسی انکاراً لسلامه لأن ّ السلام لم یکن معهوداً فی تلک الارض انی بارضک السلام و قال موسی صلی اﷲ علیه وسلم فی...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [اِ ] (اِخ ) ابن سلیمان الاسرائیلی مکنی به ابویعقوب و مشهور به اسرائیلی . وی طبیب و فاضل و بلیغ و عالم و مشهور به حذاقت و معرفت و نیکوتصنیف و عالی همت بودو از مردم مصر است و در آغاز امر کحالت میورزید و سپس در قیروان ساکن شد و ملازمت اسحاق بن ...
-
علیکم
لغتنامه دهخدا
علیکم . [ ع َ ل َ ک ُ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: «علی » حرف جر + «کم » ضمیر متصل عربی در حال نصب و جر برای جمع مذکر مخاطب ) بر شما.- علیکم السلام ؛ بر شما درود باد! در جواب سلام ، برای جمع آید. || (اِ فعل ) بگیرید. ملازم باشید. رجوع به عَلی ̍ شود.- عل...
-
ایلاء
لغتنامه دهخدا
ایلاء. (ع مص ) (از «ول ی ») نزدیک نمودن . (منتهی الارب ). نزدیک گرداندن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). نزدیک کردن و نزدیک شدن .(آنندراج ). || دادن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). || ولی کردن . || کاربر کسی انداختن . || وصیت کردن . || پشک...
-
طه
لغتنامه دهخدا
طه . [ طاها ] (اِخ ) ابن مهنا الجبرینی الشافعی المحتد الحلبی المولد، العالم الفاضل المتقن العلامة المحقق واحدالدهر فی الفضائل . وی مفسرو محدث و بعلوم عقلی و نقلی محیط و مردی تیزخاطر و صاحب هوشی سرشار بود. در غور بمطالب بسی عمیق و مدقق بود با زهد و عف...