کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براکوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
براکوه
لغتنامه دهخدا
براکوه . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه است که 478 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
-
براکوه
لغتنامه دهخدا
براکوه . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رود میانخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه است که 109 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
-
براکوه
لغتنامه دهخدا
براکوه . [ ب َ ] (اِخ ) نام کوهی است مابین مشرق و جنوب قصبه ٔ اوش واقع است ازولایت فرغانه نزدیک باندجان . (انجمن آرا) (برهان ).
-
براکوه
لغتنامه دهخدا
براکوه . [ ب َ ] (اِمرکب ) دامنه ٔ کوه . سینه ٔ کوه : اسطهبانات شهرکی است بناحیت پارس به براکوه نهاده . (حدود العالم ). اوش جایی آبادان است و بسیارنعمت و مردمانی جنگی و به براکوه نهاده است . (حدود العالم ). شومان شهری است استوار و به براکوه نهاده است...
-
براکوه
لغتنامه دهخدا
براکوه .[ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش جغتای شهرستان سبزوار است . این دهستان در دامنه ٔ شمالی کوه صدخرو و اندقان واقع است . به این جهت براکوه نامیده میشود که کلیه ٔ آبادیهای دهستان در داخل کوه واقع شده است ، آب کلیه ٔ آبادی های دهستان از رود...
-
جستوجو در متن
-
طماخس
لغتنامه دهخدا
طماخس . [ ] (اِخ ) شهرکیست از فرغانه بماوراءالنهر به براکوه نهاده . (حدود العالم ).
-
نامکاخس
لغتنامه دهخدا
نامکاخس . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر از فرغانه ] به براکوه نهاده . (حدودالعالم ص 113).
-
برکوه
لغتنامه دهخدا
برکوه . [ ب َ ] (اِ مرکب ) براکوه : هر، شهرکیست به برکوه نهاده و با آبهای بسیار. (حدود العالم ).
-
یرغمد
لغتنامه دهخدا
یرغمد. [ ی َ غ َ ] (اِخ ) مرکز بلوک براکوه واقع در سبزوار. بلوک مزبور جمعاً 7241 تن جمعیت دارد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 195). و رجوع به براکوه شود.
-
کهسیم
لغتنامه دهخدا
کهسیم . [ ک ُ ] (اِخ ) شهرکی است به ماوراءالنهر به براکوه نهاده و اندر کوه وی معدن سیم است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 114).
-
هملک
لغتنامه دهخدا
هملک . [ ] (اِخ ) قصبه ٔ ختلان است و مستقر پادشاه . شهری است به براکوه نهاده ،بسیارمردم ، با روستاهای بسیار. (از حدود العالم ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای براکوه قاینات . این ده تقریباً 260 تن سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4).
-
میژان
لغتنامه دهخدا
میژان . (اِخ ) شهرکی است [ به کرمان ] به براکوه نهاده میوه وهیزم و برف جیرفت از این شهر است . (حدود العالم ).
-
ماشکانات
لغتنامه دهخدا
ماشکانات . [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس به براکوه نهاده کم مردم و با کشت و برز و بسیار نعمت . (حدود العالم چ دانشگاه ص 135).