کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برامدگی یا گره گیاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قمعولة
لغتنامه دهخدا
قمعولة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) شکوفه ٔ گیاه . (اقرب الموارد). غلاف گیاه یا غنچه یا شکفته ٔ آن . || گره و شکن و نورد. (منتهی الارب ). || یقال فی رأسه قماعیل ؛ ای عجر.(منتهی الارب ). العجرة فی الرأس . (اقرب الموارد).
-
کار گره شدن یا بودن
لغتنامه دهخدا
کار گره شدن یا بودن . [ گ ِ رِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بر نیامدن حاجت . (آنندراج ) : ز سخت گیری زلف تو کار من گره است وگرنه هیچ گره نیست بی گشاد اینجا.مولانا لسانی شیرازی (ازآنندراج ).
-
اغمراء
لغتنامه دهخدا
اغمراء. [ اَ م ِ ] (ع اِ) ج ِ غَمیر، یعنی دانه ٔ بهمی یا گیاهی است یا گیاه اندک سبز یا گیاه سبز که زیر گیاه خشک برآمده باشد یا گیاه در بن گیاه دیگر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ج ِغمیر، یعنی آب بسیار و جز آن . (از اقرب الموارد)...
-
گره کور
لغتنامه دهخدا
گره کور. [ گ ِ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گرهی که بسختی باز شود، یا اصولاً باز نشود.
-
غمیر
لغتنامه دهخدا
غمیر. [ غ َ ] (ع ص ، اِ) نبات خرد انبوه . (مهذب الاسماء). دانه بَهمی ̍، گیاهی است ، یا گیاه اندک سبز، یا گیاه سبز که زیر گیاه خشک برآمده باشد، یا گیاه در بن گیاه دیگر. ج ، اَغمِراء . || آب بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
خشک گیاه
لغتنامه دهخدا
خشک گیاه . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که مرده . گیاه خشک . گیاه از بین رفته : هائجه ؛ زمین خشک گیاه یا زردگیاه . (منتهی الارب ). اهاجه ؛ خشک گیاه یا زردگیاه یافتن زمین را. (منتهی الارب ).
-
هفت گره
لغتنامه دهخدا
هفت گره . [ هََ گ ِ رِه ْ ](اِ مرکب ) کنایت از هفت آسمان . (برهان ) : گر هفت گره به چرخ دادی هفتاد گره بدو گشادی . نظامی . || کنایت از هفت زمین یا هفت کشور. (برهان ) : زین دو سه چنبر که بر افلاک زدهفت گره بر کمر خاک زد.نظامی .
-
خفت
لغتنامه دهخدا
خفت . [ خ ِ ] (اِ) نوعی گره است و آن حلقه کردن یک سر ریسمان و غیره و برون کردن سر دیگراز آن و کشیدن آن تا بحد گره باشد، چنانکه با کمند برای گرفتن مرد یا اسپ کنند. (یادداشت بخط مؤلف ).- خفت انداختن ؛ گره خفت انداختن . (یادداشت بخط مؤلف ).- گره خفت ...
-
احتار
لغتنامه دهخدا
احتار. [ اِ ] (ع مص ) محکم کردن . || استوار بستن گره . (منتهی الارب ). گره محکم کردن . (تاج المصادر). || طعام خورانیدن . || اندک دادن یا دادن مطلق . (منتهی الارب ).
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ِ رِه ْ ] (اِ) پهلوی ، گره کردی ، گری (گره ، عقد ازدواج ) ظاهراً از پارسی باستان ، گرثه . سانسکریت ، گرث (بستن ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). معروف است اعم از اینکه در ریسمان باشد یا درخت و امثال آن و از جایی برآمده باشد و به عربی عقده گویند. ...
-
اصحیرار
لغتنامه دهخدا
اصحیرار. [ اِ ] (ع مص ) خشک شدن گرفتن گیاه . و صاحب صراح در معنی این کلمه بغلط رفته است . (منتهی الارب ). رو به خشکی نهادن گیاه یا سرخ شدن یا سپید شدن اوایل گیاه است . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). خشک شدن گرفتن گیاه . (ناظم الاطباء).
-
گره گرنگ
لغتنامه دهخدا
گره گرنگ . [ گ ِ رِه ْ گ ِ رِ ن َ ] (اِ مرکب ) مجموع بسته های خرد و کوچک و بزرگ که غالباً پیره زنان در صندوق یا صندوقچه ٔ خود دارند. دستارهای خرد و بزرگ که در آن چیزها بسته اند: در گره گرنگم بگردم شاید دگمه ای به این رنگ پیدا کنم .
-
گیاه کاشتن
لغتنامه دهخدا
گیاه کاشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) کشت و زرع کردن . کاشتن نباتات . نشاندن یا غرس کردن درخت .
-
ثلیب
لغتنامه دهخدا
ثلیب . [ ث َ ] (ع اِ) گیاه سیاه دیرینه یا گیاه دوساله . || نوعی از شورگیاه .
-
هائجة
لغتنامه دهخدا
هائجة. [ ءِ ج َ ] (ع ص ) تأنیث هائج . || زمین خشک گیاه یا زردگیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). زمینی که گیاه آن زرد یا خشک شده باشد. (ناظم الاطباء).