کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
براسته
لغتنامه دهخدا
براسته . [ ب ِت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) (از: ب + راسته ) سمیط. براستک .راسته چینی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به براستک شود.
-
جستوجو در متن
-
براستک
لغتنامه دهخدا
براستک . [ ب ِ ت َ ] (اِ مرکب ) (از: ب + راست + -َک ) براسته . سمیط، آجر که بعض آن بر روی بعض دیگر قائم باشد ابوعبیده گوید همان است که بفارسی آنرا براستق گویند. (تاج العروس ). مؤلف در یادداشتی نویسد: شاید براستک همان است که امروز آنرا تیغه (دیوار تی...
-
موریانه
لغتنامه دهخدا
موریانه . [ ن َ /ن ِ ] (اِ) زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند. (برهان ). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الاطباء). مورانه . مورجانه . مورچانه . (غیاث ) (آنندراج ) : بس که دنیا را کمر بستم چو مور دان...