کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برادرخوانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خوانده
لغتنامه دهخدا
خوانده . [ خوا/ خا دَ / دِ ] (ن مف ) پذیرفته شده ، چنانکه در خواهرخوانده و برادرخوانده می آید. || اسم مفعول از خواندن . رجوع به معانی خواندن شود. || مدعی علیه در اصطلاح دادگستری . (از لغات فرهنگستان ).
-
زید
لغتنامه دهخدا
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن الخطاب بن نفیل بن عبدالعزی القریشی العدوی ، مکنی به ابوعبدالرحمن . او صحابی و از شجاعان عرب در دوران جاهلیت و اسلام بود و برادرخوانده ٔ عمربن الخطاب و از عمر بسال بزرگتر بود و پیش از عمر اسلام آورد. در یوم الیمامة رایت مسلمین د...
-
برادر
لغتنامه دهخدا
برادر. [ ب َ دَ ](اِ) پهلوی بَراتَر. پسر یا مردی که در پدر و مادر و یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد. اخ . اخوی . داداش . (فرهنگ فارسی معین ). پسر از یک پدر و از یک مادرو یا یکی از آن دو. (ناظم الاطباء). نرینه جز تو از پدر و مادر تو، یا یکی از آن دو...
-
اتابکان اربل
لغتنامه دهخدا
اتابکان اربل . [ اَ ب َ ن ِ اَ ب ِ ] (اِخ ) یا امرای بکتکینی . (539 - 630 هَ . ق ). در سال 539 هَ . ق . عمادالدین زنگی یکی از سران لشکری ترک خود را که زین الدین علی کوچک بن بکتکین نام داشت بنیابت حکومت موصل فرستاد و در 544 هَ . ق . سنجار و کمی بعد حر...