کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برادران رازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برادران رازی
لغتنامه دهخدا
برادران رازی . [ ب َ دَ ن ِ ] (اِخ ) دو برادر گوهرفروش و گوهرشناس بوده اند بزمان یمین الدوله محمود سبکتگین نام یکی حسن و دیگری حسین بود و محمود تقویم جواهر خزائن خویش از آن دو میخواست . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به الجماهر ص 127، 129، 150 شود.
-
واژههای مشابه
-
هفت برادران
لغتنامه دهخدا
هفت برادران . [ هََ ب َ دَ ] (اِخ ) به معنی هفت اورنگ است که هفت ستاره ٔ بنات النعش باشد. (برهان ). هفت خواهران . رجوع به هفت خواهران شود.
-
برادران آروال
لغتنامه دهخدا
برادران آروال . [ ب َ دَ ن ِ] (اِخ ) این عنوان بر دوازده تن کاهن اطلاق میشد که همه ساله در شهر روم به افتخار ربةالنوع زراعت موسوم به دِاَدِیا عید می گرفتند و مدت آن عید سه روز بود. (از فرهنگ اعلام تمدن قدیم ، ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
-
جستوجو در متن
-
اخوان رازیان
لغتنامه دهخدا
اخوان رازیان . [ اَ خ َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به برادران رازی و الجماهر بیرونی ص 127 و 129 و 150 شود.
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش َدد ] (اِخ ) یا آشد. نام برادر یوسف علیه السلام . (منتهی الارب ). ظاهراً این کلمه محرف اشیر یا اَشِر است زیرا چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است ، اسامی برادران یوسف اینهاست : روبیل ، شمعون ، لاوی ، یهودا، ریالون ، یشجر، ذان ، یقتالی...
-
زایجه
لغتنامه دهخدا
زایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت ، زایش ] و چیزهای دیگر بدان بنگرند. اشتقاق فارسی زایجه از زایش بمعنی مولد است ، سپس تعریب...
-
سلطان الدوله
لغتنامه دهخدا
سلطان الدوله . [ س ُ نُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) ابوشجاع پسر بهاءالدوله (403 - 415 هَ .ق .) از سلاطین آل بویه دیالمه فارس است که پس از مرگ بهاءالدوله پسرش ابوشجاع سلطان الدوله در بغداد و فارس جای پدر را گرفت و او کرمان را ببرادر خود ابوالفوارس که بعده...
-
اشترقفا
لغتنامه دهخدا
اشترقفا. [ ] (اِخ ) این کلمه در فهرست رجال تاریخ گزیده ضبط شده و در متن تاریخ چنین آمده است : یهودا، لاوی ، روقین ، شمعون ، مساخارذ، بالون ، دان ، حاد، مفتایل ، اشترقفا، ابنیامین . این یازده پسران یعقوب علیه السلام اند ایشان را اسباط خوانند. (تاریخ گ...
-
کلاله
لغتنامه دهخدا
کلاله . [ ک َ ل َ ] (ع ص ، اِ)مردی که نه ولد باشد او را نه والد. (منتهی الارب ). آنکس که او را فرزند و پدر نباشد. (از اقرب الموارد). || آنکه لاصق نباشد از نسب . (منتهی الارب ).آنکس که از راه نسب پیوستگی نداشته باشد. (از اقرب الموارد). || آنکه نسب او ...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم . نام پسر اسحاق پیغمبر و او را اسرائیل نیز گویند و با عیصو از یک شکم زاییده شدند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری که پدر یوسف بود و این لفظ عبرانی است نه عربی . (آنندراج ) (غیاث ). یکی از انبی...
-
ذوالقلبین
لغتنامه دهخدا
ذوالقلبین .[ ذُل ْ ق َ ب َ ] (اِخ ) لقب جیمل بن معمربن حبیب بن عبداﷲ فهری ، مکنی به ابی معمر. فیه نزلت : ما جعل اﷲ لرجل من قلبین فی جوفه (قرآن 33 / 4). وی معاصر رسول اکرم و از مشرکین قریش است . او حافظه ٔ قوی داشت و چیزها نیکو بیاد گرفتی و از این رو ...
-
چون
لغتنامه دهخدا
چون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی مانند است . (از غیاث اللغات ). مثل و مانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطب...
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) حیری رازی . سعد یا سعیدبن اسماعیل . فقیه صوفی بمائه ٔ سیم . اصل او از ری و منشاء و مقام وی به نیشابور در محله ٔ حیره بود و انتساب اوباین محله است . او پس از فراگرفتن علوم ظاهر بخدمت ابوحفص حداد و شاه شجاع کرمانی رسید و بم...