کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برابری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برابری
لغتنامه دهخدا
برابری . [ ب َ ب َ ] (حامص مرکب ) تعادل . تساوی . یکسانی . مساوات . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). همسری . (آنندراج ). همتایی . همسنگی : با روی تو ماه آسمان راامکان برابری ندیدم . سعدی .- برابری کردن ؛ مساوات و همسری و یکسانی نمودن با کسی . (آنندراج ...
-
جستوجو در متن
-
مقاومة
لغتنامه دهخدا
مقاومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) با کسی برابری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). برابری کردن . با کسی در کشتی و جز آن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || با کسی ایستاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادگی کردن با کسی . قِ...
-
خمانایی
لغتنامه دهخدا
خمانایی . [ خ َ ] (حامص ) رقابت . برابری . (ناظم الاطباء).
-
مقاداة
لغتنامه دهخدا
مقاداة. [ م ُ ] (ع مص ) برابری کردن و معارضه نمودن و گویند: لایقادیه احد؛ یعنی برابری نمی کند با او کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کانه
لغتنامه دهخدا
کانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) برابری کردن با کسی در رتبه و مرتبه که به عربی مرا گویند. (آنندراج ).
-
تبدل محاذات
لغتنامه دهخدا
تبدل محاذات . [ ت َ ب َدْ دُ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تغییر برابری : سبب نزدیکتر آن است که چیزها که برابر چشم باشد از برابری بگردد و این را بتازی تبدل محاذات گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تحدی
لغتنامه دهخدا
تحدی . [ت َ ح َدْ دی ] (ع مص ) قصد و آهنگ چیزی کردن . || برابری کردن در کاری و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). از کسی درخواستن تا با تو برابری کند در کاری تا عجز او ظاهر شود و برابری در...
-
همالی
لغتنامه دهخدا
همالی . [ هََ ] (حامص ) همال بودن (شدن ). قرین شدن . همطرازی . برابری : فرزند ضیاءالدین کز همت والاخورشید فلک را نپسندد به همالی .سوزنی .
-
هم تختی
لغتنامه دهخدا
هم تختی . [هََ ت َ ] (حامص مرکب ) هم نشینی . برابری : که فرخ ناید از چون من غباری که هم تختی کند با شهریاری .نظامی .
-
هم تگی
لغتنامه دهخدا
هم تگی . [ هََ ت َ] (حامص مرکب ) برابری . با هم پیش رفتن : هرکه را با اختری پیوستگی است مر ورا با اختر خود هم تگی است .مولوی .
-
یکسانی
لغتنامه دهخدا
یکسانی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب )برابری . مساوات . تساوی . استواء. (یادداشت مؤلف ). یکسان بودن . || اعتدال . (یادداشت مؤلف ).
-
جنسیة
لغتنامه دهخدا
جنسیة. [ ج ِ سی ی َ ] (ع مص جعلی ) برابری و نسبت . || مشابهت و موافقت . (ناظم الاطباء). || (اِ) شناسنامه و سجل .
-
ده چندگی
لغتنامه دهخدا
ده چندگی . [ دَه ْ چ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب )ده برابری . (ناظم الاطباء). || گاه به این لفظ جواب سلام و تهنیت را می گویند. (ناظم الاطباء).
-
ساقدوشی
لغتنامه دهخدا
ساقدوشی . (حامص مرکب ) حالت و عمل ساقدوش . ساقدوش بودن . وظیفه و سمت ساقدوش را داشتن . شاهبالا بودن . رجوع به ساقدوش شود. || برابری .