کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
براء
لغتنامه دهخدا
براء. [ ب َ ] (اِخ ) ابن نوفل مکنی به ابوهنیده . رجوع به ابوهنیده شود.
-
براء
لغتنامه دهخدا
براء. [ ب َ ] (ع ص ) بی گناه . (مهذب الاسماء). || پاک و بیزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع و مفرد و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) نخست شب از ماه و گویند بازپسین شب . (مهذب الاسم...
-
براء
لغتنامه دهخدا
براء. [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ باری ٔ. به شدگان از بیماری . برٔیافتگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ بری ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پاکان ازچیزی و بیزاران . (منتهی الارب ). رجوع به بری ٔ شود.
-
واژههای مشابه
-
برآء
لغتنامه دهخدا
برآء. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ بری ٔ. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به بری ٔ شود.
-
ربیعةبن ابی براء
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن ابی براء. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن عامربن مالک . از صحابه ٔ حضرت است . (از الاصابة ج 1 قسم 1). و رجوع به ابن عامربن مالک و مجمل التواریخ و القصص ص 264 شود.
-
واژههای همآوا
-
برآء
لغتنامه دهخدا
برآء. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ بری ٔ. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به بری ٔ شود.
-
جستوجو در متن
-
بشیر
لغتنامه دهخدا
بشیر. [ ب َ ] (اِخ )ابن براء. رجوع به بشربن براء و تاریخ گزیده شود.
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) ابن بُراء انصاری . صحابی است .
-
قبیصة
لغتنامه دهخدا
قبیصة. [ ق َ ص َ ] (اِخ ) ابن براء از صحابیان است . (منتهی الارب ).
-
بروء
لغتنامه دهخدا
بروء. [ ب ُ ](ع مص ) خلق کردن . آفریدن . || پاک و بیزارشدن از عیب و وام و مانند آن . || به شدن از بیماری و برخاستن از آن . (از منتهی الارب ). بَرء. بَراء. بَراءة. و رجوع به برء و براء و براءة شود.
-
ابوالحکم
لغتنامه دهخدا
ابوالحکم . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) زیدبن ابی الشعثاء العنزی . محدث است . او از براء و از او ابوبلج روایت کند.
-
ابوزیاد
لغتنامه دهخدا
ابوزیاد. [ اَ ] (اِخ ) ابن براء الکلابی . یکی از فصحای عرب است . (ابن الندیم ). و رجوع به ابوزیاد اعرابی شود.