کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآماهیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برآماهیده
لغتنامه دهخدا
برآماهیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / نف مرکب )متورم . برآماسیده . آماسیده . رجوع به آماسیده شود.
-
جستوجو در متن
-
حدور
لغتنامه دهخدا
حدور. [ ح ُ ] (ع مص ) فرودآمدن به نشیب . (از منتهی الارب ). || برآماهیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آماسیدن . (از منتهی الارب ). آماس پیدا کردن . ورم کردن . باد کردن . حَدْر. رجوع به حَدْر شود.
-
متورم
لغتنامه دهخدا
متورم . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) آماسنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).آماسیده . ورم کرده و برآمده و بادکرده . (ناظم الاطباء). آماسیده . آماهیده . خاسته . منتفخ . برآماهیده . بادکرده . برآماسیده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
انحدار
لغتنامه دهخدا
انحدار. [اِ ح ِ ] (ع مص ) بنشیب فرود آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنشیب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). انهباط. (از اقرب الموارد). پایین آمدن . فروشدن . فرود آمدن . بنشیب آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). فرودویدن . سرازیر شدن . (یاد...