کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآماسیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برآماسیدن
لغتنامه دهخدا
برآماسیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) آماسیدن . تورم . (المصادر زوزنی ). انتفاخ . منتفخ گردیدن . احطوطاء. (یادداشت مؤلف ). ورم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) : می خورم تا چو نار بشکافم می خورم تا چو خی برآماسم . ابوشکور.بقول ماه دی آبی که ساکن باشد و لاغرن...
-
جستوجو در متن
-
اسمداد
لغتنامه دهخدا
اسمداد. [ اِ م ِ ] (ع مص ) برآماسیدن از خشم و جز آن . (ناظم الاطباء). برآماسیدن از خشم و جز آن . اسمیداد. (یادداشت مؤلف ).
-
برآماسانیدن
لغتنامه دهخدا
برآماسانیدن .[ ب َ دَ ] (مص مرکب ) متعدی برآماسیدن . برآماهانیدن .متورم ساختن . رجوع به برآماسیدن و آماسانیدن شود.
-
اجفیظاظ
لغتنامه دهخدا
اجفیظاظ. [ اِ ] (ع مص ) اجفیظاظ جیفه ؛ برآماسیدن مردار. (منتهی الارب ). برآماهیدن .
-
احرنفاش
لغتنامه دهخدا
احرنفاش . [ اِ رِ ] (ع مص ) برآماسیدن و منتفخ گردیدن از خشم و آماده شدن بدی را. برای شر و غضب ساخته شدن .
-
احطیطاء
لغتنامه دهخدا
احطیطاء. [ اِ ] (ع مص ) برآماسیدن . منتفخ گردیدن . (منتهی الارب ). ورم کردن . متورم شدن . باد کردن . آماهیدن .
-
اضفیداد
لغتنامه دهخدا
اضفیداد. [ اِ ] (ع مص )باد کردن از خشم . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). برآماسیدن از خشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
انتباج
لغتنامه دهخدا
انتباج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برآماسیدن و بلند شدن استخوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
اکعات
لغتنامه دهخدا
اکعات . [ اِ ] (ع مص ) شتابان رفتن . || نشستن (از اضداد است ). || از خشم برآماسیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
حبط
لغتنامه دهخدا
حبط. [ ح َ ] (ع مص ) برآماسیدن شکم شتر و درد کردن از ناگواری گیاه یا از خوردن حندقوق . (منتهی الارب ).
-
اصمخداد
لغتنامه دهخدا
اصمخداد. [ اِ م ِ ] (ع مص ) انتفاخ از خشم . باد کردن از خشم . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). برآماسیدن از خشم . (منتهی الارب ).
-
قنبعة
لغتنامه دهخدا
قنبعة. [ قَم ْ ب َ ع َ ] (ع مص ) در خانه پنهان شدن . || از خشم برآماسیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || شکوفه یا میوه ٔ درخت در غلاف شدن . (اقرب الموارد).
-
برآماهیدن
لغتنامه دهخدا
برآماهیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) تورم . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برآماسیدن . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ). منفوخ گشتن مانند خمیر و عجین . (آنندراج ). رجوع به آماهیدن شود.
-
استغاره
لغتنامه دهخدا
استغاره . [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) تاراج کردن . تاختن قومی یا جائی را. (منتهی الارب ). || برآماسیدن خستگی یا ریش . برآماسیدن زخم . (منتهی الارب ). || بغور فرودآمدن . (منتهی الارب ): استغار الرجل ؛ اراد هبوط ارض غور ای مطمئنة. || آهنگ کردن . || پیه گرفتن...