کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برار
لغتنامه دهخدا
برار. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر و 420 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
طغرل برار
لغتنامه دهخدا
طغرل برار. [ طُ رِ / رُ ب َ ] (اِخ )رجوع به طغرل غاصب و تتمه ٔ صوان الحکمة ص 183 شود.
-
اته برار
لغتنامه دهخدا
اته برار. [ اَت ْ ت ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) (به لهجه ٔ مازندرانی از اَته ، یگانه و یکتا + برار، برادر) بمزاح ، مازندرانئی خشن ؛ یعنی خشن از مردم مازندران .
-
واژههای همآوا
-
برار
لغتنامه دهخدا
برار. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر و 420 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
آیینه دان
لغتنامه دهخدا
آیینه دان . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قاب آینه . آینه نیام : دل را ز سینه در نظر دلستان برآرآیینه پیش یوسف از آیینه دان برآر.صائب .
-
عمادالملک براری
لغتنامه دهخدا
عمادالملک براری . [ ع ِ دُل ْ م ُ ک ِ ب َ ] (اِخ ) وی از سلاطین «برار» در هند بود که در عهد سلاطین بهمنی دکن (748 - 933 هَ . ق .) خود را در برار شاه خواند واستقلال به دست آورد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 287).
-
هفت بیخ
لغتنامه دهخدا
هفت بیخ . [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایت از آباء علوی و هفت سیاره : شش جهت را به هفت بیخ برآرنه فلک را به چارمیخ درآر.نظامی .
-
پیمپالگاون
لغتنامه دهخدا
پیمپالگاون . [ وُ ] (اِخ ) قصبه ای است در اواسط هندوستان و در ایالت برار دارای بتخانه ای منقور در تخته سنگی . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
دریا
لغتنامه دهخدا
دریا. [ دَرْ ] (اِخ ) سومین از عماد شاهیان در برار که از حدود 936 تا 968 هَ . ق . سلطنت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام لین پول ).
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (اِخ ) چهارمین تن از عمادشاهیان در برار که از حدود 968 تا 976 هَ . ق . سلطنت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ).
-
عمادالملک
لغتنامه دهخدا
عمادالملک . [ ع ِ دُل ْ م ُ ] (اِخ ) فتح اﷲ، ملقب به عمادالملک . نخستین تن از عمادشاهیان است و از سال 890 تا 910 هَ . ق . در «برار» دکن حکومت کرده است . رجوع به عمادشاهیان شود.
-
امید برآوردن
لغتنامه دهخدا
امید برآوردن . [ اُ/اُم ْ می ب َ وَ/ وُ دَ ] (مص مرکب )حاجت کسی را برآوردن . به آرزو رسانیدن : تو هم بر دری هستی امّیدوارپس امّید بردرنشینان برآر.(بوستان ).
-
علاءالدین عمادشاهی
لغتنامه دهخدا
علاءالدین عمادشاهی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ع ِ ] (اِخ ) دومین تن از عمادشاهیان که در «بَرار» حکومت میکردند. وی از 910 تا حدود936 هَ . ق . حکومت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص 290).