کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بذاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بذاء
لغتنامه دهخدا
بذاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) فحش در گفتار. (از معجم متن اللغة). فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بدزبانی . فحش . کلام قبیح . هرزه . (یادداشت مؤلف ).
-
بذاء
لغتنامه دهخدا
بذاء. [ ب ِ ] (ع مص ) با یکدیگر فحش گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مباذات . (از منتهی الارب ). نابکار گفتن . (المصادر زوزنی ). بیهوده گفتن . بیهوده گوی شدن . بذأت . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
بضاع
لغتنامه دهخدا
بضاع . [ ب َ ] (ع مص ) سیراب شدن از آب . بضوع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بَضع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصادر مذکور شود.
-
بضاع
لغتنامه دهخدا
بضاع . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بَضعَة، بِضعَة (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به دو کلمه ٔ مذکور شود.
-
بضاع
لغتنامه دهخدا
بضاع . [ ب ِ ] (ع مص ) جماع کردن با کنیزک خود: باضع جاریته مباضعة و بضاعاً.- امثال : کمعلمة امها البضاع . (ناظم الاطباء).مُباضَعَة؛ با کسی جماع کردن . (زوزنی ). جماع نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرامش با زن . آرامیدن با زن . نزدیکی با زن . هم...
-
بزاع
لغتنامه دهخدا
بزاع . [ ب ُ ] (ع ص ) مرد ظریف چرب زبان و زیرک را گویند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زیرک . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
-
جستوجو در متن
-
بذا
لغتنامه دهخدا
بذا. [ ب َ ] (از ع ، اِ) کلام بیهوده و قبیح . (یادداشت مؤلف ). بذاء. رجوع به بذاء شود.
-
بدزبانی
لغتنامه دهخدا
بدزبانی . [ ب َ زَ ] (حامص مرکب ) ژاژخایی و هرزه سرایی . (ناظم الاطباء). بذائت . بذائت لسان . ذرب . بذرب . بذاء. فحش . دشنام . ناسزا. بددهنی : تو همه ٔ کلفتهای مرا با بدزبانی می تارانی . (یادداشت مؤلف ).- بدزبانی کردن ؛ ناسزا گویی کردن . تندی و تیز...