کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بذ
لغتنامه دهخدا
بذ. [ ب َ ] (پسوند) بَد. رجوع به بد شود .
-
بذ
لغتنامه دهخدا
بذ. [ ب َذذ ] (اِخ ) شهری مابین اران و آذربایجان . (از منتهی الارب ). بابک خرم دین بزمان معتصم از اینجا خروج کرد. (از مراصد الاطلاع از یادداشت مؤلف ).
-
بذ
لغتنامه دهخدا
بذ. [ ب َذذ ] (ع اِ) غلبه . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (شرح قاموس ) (از معجم متن اللغة). || خرمای پراکنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (شرح قاموس ) (از ذیل اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || مانند و همتا. (منتهی الارب ) ...
-
بذ
لغتنامه دهخدا
بذ. [ ب َذذ ] (ع مص ) غلبه کردن و پیشی گرفتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چیره و فائق شدن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
کروگ بذ
لغتنامه دهخدا
کروگ بذ. [ ک َرْ رُ ب َ ] (اِ) رئیس کارگران سلطنتی و غیره و این منصبی بود نه چندان مهم که در عهد خسروپرویز بیشتر به عیسویان واگذار می شد. (از ایران در زمان ساسانیان صص 513-514).
-
واستریوش بذ
لغتنامه دهخدا
واستریوش بذ. [ ت ِ ب َ ] (پهلوی ، اِ مرکب ) رئیس کشاورزان در زمان ساسانیان . واستریوشان سالار. هتخشبد. (ایران در زمان ساسانیان ص 118، 119، 143، 157، 289، 542). و رجوع به واستریوشان سالار شود.
-
ویس بذ
لغتنامه دهخدا
ویس بذ. [ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس قبیله . (ایران در زمان ساسانیان ). رئیس قریه . در ایران باستان ، فرماندهان را به چهار دسته طبقه بندی کرده اند که در کتب پهلوی آثار تورفانی نیز درباره ٔ آنان مکرر ذکر شده است ، و این چهار طبقه عبارتند از:رئیس خانه ، رئی...
-
دریگ بذ
لغتنامه دهخدا
دریگ بذ. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس امور دربار. (ایران در زمان ساسانیان ص 356).
-
کاروگ بذ
لغتنامه دهخدا
کاروگ بذ. [ ب َ ] (اِ) کروگبد. رئیس کارگران سلطنتی به عصر ساسانیان . رجوع به کروگبذ و تاریخ تمدن ایران ساسانی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 288 شود.
-
مان بذ
لغتنامه دهخدا
مان بذ. [ ب َ ] (اِ مرکب )رئیس خانه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رئیس خانواده و ظاهراً مقصود از مان بذان یک عده از اصیل زادگان زمان اشکانی بودند که مالک مقداری زمین بودند و آنان را اعیان درجه ٔ دوم باید خواند. (ایران در زمان ساسانیان ص 31 و 32). و ...
-
اندرز بذ
لغتنامه دهخدا
اندرز بذ. [ اَ دَ ب َ ] (ص مرکب ) آموزگار. (در دوره ٔ ساسانیان ). (از ایران درزمان ساسانیان کریستن سن ترجمه رشید یاسمی ص 60).
-
واژههای همآوا
-
بض
لغتنامه دهخدا
بض . [ ب َض ض ] (ع ص ، اِ) مرد تنگ پوست آگنده گوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شیر ترش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ماست . جغرات . صَقرَه . (یادداشت مؤلف ). || عطیه ٔ اندک . (منتهی الارب ) (ناظم ال...
-
بض
لغتنامه دهخدا
بض . [ ب َض ض ] (ع مص ) بض ماء؛ اندک اندک روان شدن آب . بضوض . بضیض . (منتهی الارب ). و فی المثل مایبض حجره ؛ یعنی نمیتراود سنگ او. یضرب للبخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رفتن آب اندک اندک . (زوزنی ). و رجوع به بضوض و بضیض شود. ||...