کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدپسندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدپسندی
لغتنامه دهخدا
بدپسندی . [ ب َ پ َ س َ] (حامص مرکب ) پسندیدن بدیها. بدخواهی : نتوان برد جان مگر بدو چیزببدی و به بدپسندی نیز. نظامی .نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مداربدپسندی جان من برهان نادانی بود. حافظ.|| مشکل پسندی . دیرپسندی .
-
جستوجو در متن
-
بدپسند
لغتنامه دهخدا
بدپسند. [ ب َ پ َ س َ ] (نف مرکب ) کسی که برای کسی بدی پسندد و نیکویی نخواهد. (انجمن آرا) (آنندراج ). که بدها پسندد. (یادداشت مؤلف ) : وگرنه شود بوم ما کندمندز اسفندیار آن یل بد پسند. فردوسی .بدپسند آمدست خوی کنیزتو شنیدم که بدپسندی نیز. نظامی .در آ...