کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدون هدف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هدف هدف
لغتنامه دهخدا
هدف هدف . [هََ دَ هََ دَ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای که بدان نعجه رابدوشیدن خوانند. (اقرب الموارد). رجوع به هدف شود.
-
هدف
لغتنامه دهخدا
هدف . [ هََ دَ ] (ع اِ) هر چیز بلند و برافراشته از بنا و ریگ توده و کوه و پشته و مانند آن . || مرد بزرگ جثه . || نشانه ٔ تیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : خیل سحاب از هر طرف رنگین کمان کرده به کف باران چو تیری بر هدف دستی توانا ریخته . خاقانی .موی...
-
هدف
لغتنامه دهخدا
هدف . [ هَِ] (ع ص ) تن دار جسیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
نشانه گرفتن
لغتنامه دهخدا
نشانه گرفتن . [ ن ِ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) هدف گرفتن . هدف قرار دادن . قراول رفتن .
-
هدف
لغتنامه دهخدا
هدف . [ هََ ] (ع مص ) درآمدن در هدفة. (منتهی الارب ). دخول . (اقرب الموارد). || به پنجاه نزدیک گردیدن . || کسل مند گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سست شدن . (منتهی الارب ). ضعیف شدن . (اقرب الموارد). || شتافتن بسوی چیزی . (اقرب الموارد).
-
نشانه گیری
لغتنامه دهخدا
نشانه گیری . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) هدف گیری .
-
صیبوبة
لغتنامه دهخدا
صیبوبة. [ ص َ ب َ ] (ع مص ) به هدف رسیدن تیر. (منتهی الارب ). راست شدن تیر. (تاج المصادر بیهقی ).
-
صیود
لغتنامه دهخدا
صیود. [ ص َی ْ یو ] (ع ص ) تیر صائب و بر هدف . (منتهی الارب ).
-
قبق انداز
لغتنامه دهخدا
قبق انداز. [ ق َ ب َ ] (نف مرکب ) تیرانداز. هدف زننده . (آنندراج ). رجوع به قبق و قباق افکنی شود.
-
عشق روحانی
لغتنامه دهخدا
عشق روحانی . [ ع ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عشقی که هدف آن لذت روحی باشد. عشق معنوی . مقابل عشق جسمانی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عسیف
لغتنامه دهخدا
عسیف . [ع ِس ْ سی ] (ع ص ) آنکه راهها را بدون دلیل و راهنما و بدون هدف و رهنمایی بپیماید. (از اقرب الموارد).
-
نشانه ساختن
لغتنامه دهخدا
نشانه ساختن . [ ن ِ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) نشانه کردن . هدف قرار دادن و به سوی او قراول رفتن .
-
غنامی
لغتنامه دهخدا
غنامی . [ غ ُ ما ] (ع اِ) مقصد و هدف . غایت و قصاری . یقال : هذا غناماک أن تفعل کذا؛ ای قصاراک و غایتک . (منتهی الارب ).
-
هادف
لغتنامه دهخدا
هادف . [ دِ ] (ع ص ) درآینده . || مرد غریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به هدف و هادفة شود.
-
هادفة
لغتنامه دهخدا
هادفة. [ دِ ف َ ] (ع ص ) تأنیث هادف . || (اِ) گروه و جماعت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به هادف و هدف شود.