کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدون عمل جنسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مازوخیسم
لغتنامه دهخدا
مازوخیسم . [ زُ ] (فرانسوی ، اِ) منسوب به ساشه مازوخ در اصطلاح پزشکی ، تباهی و فساد اجرای عمل جنسی است به نحوی که با شکنجه و ضرب و شتم و آزارهای دیگرهمراه باشد. این ناخوشی بیشتر در مردانی مشاهده شده است که مبتلا به انحراف عمل جنسی و هموسکسوآلیته هستن...
-
زیرخواب
لغتنامه دهخدا
زیرخواب . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) کسی که در عمل جنسی مفعول واقع شود (زن یا مرد). (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
منی زایی
لغتنامه دهخدا
منی زایی . [ م َ ] (حامص مرکب ) تشکیل یاخته ٔ جنسی نر در بیضه است . این عمل در طی چندین مرحله صورت میگیرد. رجوع به فرهنگ اصطلاحات علمی شود.
-
دگش
لغتنامه دهخدا
دگش . [ دَ گ ِ ] (ترکی ، اِ) تعویض : آلش دگش ؛ گرفت و داد، به معنی تاخت و پاخت و عوض بدل کردن . || عمل جنسی و فعل بدی که دو مرد یا جوان نوبلوغ متقابلاً با یکدیگر کنند. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
سادیسم
لغتنامه دهخدا
سادیسم . (فرانسوی ، اِ) شهوت پرستی توأم با بی رحمی . درکتاب روان پزشکی دکتر عبدالحسین میرسپاسی در بیان انحرافات جنسی چنین آمده : معشوق آزاری و «سادیسم » چنان است که ضمن عمل جماع تا طرف را آزار نرسانند و شکنجه ندهند لذت انزال حاصل نشود. (همان کتاب ج ...
-
نسیه بری
لغتنامه دهخدا
نسیه بری . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ ب َ ] (حامص مرکب ) نسیه بردن . عمل نسیه بر. جنسی را به نسیه بردن : ای که در نسیه بری همچو گل خندانی .(از اشعار عامیانه ).
-
رانی
لغتنامه دهخدا
رانی . (حامص ) راندن . سوق دادن . روانه کردن . اما همیشه بصورت جزء دوم کلمه ٔ مرکب با کلمات مناسب ترکیب شود مانند: حکمرانی ، کشتیرانی ، کامرانی ، هوسرانی ، شهوترانی و غیره ؛ که عمل حکمران و کشتیران و... باشد.- اتوبوسرانی ؛ عمل اتوبوسران . راندن اتوب...
-
حشری
لغتنامه دهخدا
حشری . [ ح َ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به حشر،یک تن از سپاه غیر منتظم : آن مردم حشری هزیمت کرد و لشکری چون هزیمت آنان بدید تیز براندن گرفت ، تا زان حشریان اندر آن هزیمت سه هزار مرد کشته شد. (تاریخ سیستان ). || یک تن سخره . یکی به بیگار و شاکارگرفته شده :...
-
خرید
لغتنامه دهخدا
خرید. [ خ َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مقابل فروش . شری . شراء. ابتیاع . عمل خریدن . بیع. (یادداشت بخط مؤلف ) : پر از خورد و داد و خرید و فروخت تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت . فردوسی .- ارزان خرید ؛ به قیمت پائین تر از نرخ چیزی را خریدن .- بازخرید ؛ جنس فرو...
-
واحد فیزیولوژیکی
لغتنامه دهخدا
واحد فیزیولوژیکی . [ ح ِ دِ زی ُ ل ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نامی است که هربرت اسپنسر حکیم انگلیسی بر ذرات کوچکی که در یاخته (سلول ) تخم موجودات زنده وجود دارد نهاده این ذرات در ضمن رشد تخم و تشکیل جنین بین یاخته های مختلف بدن طوری تقسیم میشوند تا ب...
-
دست گردان
لغتنامه دهخدا
دست گردان . [ دَ گ َ ] (نف مرکب ) گرداننده و به دور درآورنده با دست . چرخاننده به دست . || (ن مف مرکب ) با دست به دور وچرخش درآمده . گردانیده شده از دستی به دستی . || دستگردو. وام کردن . (تداول گناباد خراسان ). || (اِ مرکب ) وام . قرض . چیزی که به عا...
-
شلاق
لغتنامه دهخدا
شلاق . [ ش َل ْ لا ] (از ع ، اِ)تازیانه ای که از چرم سازند. (ناظم الاطباء). تازیانه . قمچی . سوط. مقرعه . از ماده ٔ شلق عربی بمعنی تازیانه زدن آمده است ، لیکن در عربی بدین صورت بمعنی زنبیل گدایان است ؛ از این رو گمان می کنم بمعنی تازیانه یامصنوع فارس...
-
احتکار
لغتنامه دهخدا
احتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غله اندوختن گران فروختن را بگاه گرانی . غله نگاه داشتن تا بگرانی بفروشد. (منتهی الارب ). غله به نیت گرانی جمع کردن .(غیاث ). غله داشتن امید تنگی را. (تاج المصادر). حکر. تحکر. انبار کردن . احتکار، نگاهداری طعام و خوراک است ب...
-
هیپوفیز
لغتنامه دهخدا
هیپوفیز. [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) (غده ٔ...) غده ای است فرد به اندازه ٔ یک فندق که در خط وسط در داخل زین ترکی استخوان خفاشی کاملاً پنهان است . وزن متوسط این غده در مرد 0/5 الی 0/6 گرم و در زن قدری سنگین تر است ، یعنی مابین 0/6 تا 0/7 گرم است .قطب فوقان...
-
آلات
لغتنامه دهخدا
آلات . (ع اِ) ج ِ آلت . افزارها. ابزارها. ادوات .سازوبرگ . ساز. ساختگی ها. اسباب . سامان : سکندر بیامد بدشت نبردهمه خواسته سربسر گرد کردز تخت و ز خرگاه و پرده سرای ز فرش وز آلات و از چارپای . فردوسی .نگه کرد قارن بتورانیان همه ساز و آلات ایرانیان . ف...