کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنۀ لخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بدنه
لغتنامه دهخدا
بدنه . [ ب َ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تنه . پیکر. بدنه ٔ عمارت . (فرهنگ فارسی معین ). قسمتی از دیوار که غیر ستون است . آنچه میان دو جرز واقع شود. یک طرف ظاهر عمارت . در اصطلاح بنایان ، تمام دیوار یک جانب بنا. (از یادداشتهای مؤلف ) : دگمه ٔ برقی کنا...
-
بدنة
لغتنامه دهخدا
بدنة. [ ب َ دَن َ ] (ع اِ) شتر و گاو قربانی که به مکه فرستند. مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ماده شتر یا ماده گاو که در مکه نحر شود و چون آنها را تناور و پروار می کردند از آن بدنة نامیده اند و از آنجاست : «ارا...