کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدعاقبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بدانجام
لغتنامه دهخدا
بدانجام . [ ب َ اَ ] (ص مرکب ) بدفرجام وآنچه ببدی منتهی شود و بدعاقبت . (ناظم الاطباء).بدفرجام . بدعاقبت . (فرهنگ فارسی معین ) : بدانجام رفت و بد اندیشه کردکه با زیردستان جفا پیشه کرد.سعدی (بوستان ).
-
بی فرجام
لغتنامه دهخدا
بی فرجام . [ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + فرجام ) بدعاقبت : سگ در این روزگار بی فرجام بر چنین مهتری شرف دارددر قلم داشتن فلاح نماندخنک آنرا که چنگ و دف دارد. ابوطاهر خاتونی .|| جاوید. بی پایان : مملکتی تا ابد جاوید باشد بی فرجام . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 1...
-
نافرجام
لغتنامه دهخدا
نافرجام . [ ف َ ] (ص مرکب ) ناتمام . (ناظم الاطباء). که فرجام ندارد. بی فرجام . بی پایان . که او را انتهائی نبود. تمام ناشده . به اتمام نارسیده . ابتر. اتمام نایافته . || بدعاقبت . (ناظم الاطباء). کسی که نکوئی آخر کار نداشته باشد. (آنندراج ) (غیاث ال...
-
فرجام
لغتنامه دهخدا
فرجام . [ ف َ ] (اِ) بر وزن و معنی انجام است که به معنی انتها و آخر باشد. (برهان ). عاقبت . (غیاث ). خاتمه . ختام . (یادداشت به خط مؤلف ). در زبان پهلوی فرژام و فرجام و فرجامینیتن ، از پارسی باستان ظاهراً فرجامه از ریشه ٔ گم به معنی رفتن . (از حاشیه...
-
انبودن
لغتنامه دهخدا
انبودن . [ اَم ْ دَ ] (مص ) آفریدن . (فرهنگ فارسی معین ). انبوشتن است که آفریدن باشد. (احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1052 حاشیه ٔ 2). انبوشش . (نسخه ای از لغت اسدی از یادداشت مؤلف ). آفرینش . (حاشیه ٔ فرهنگ نخجوانی ). نشأت . خلق . بعث . (یادداشت مؤلف ...
-
انجام
لغتنامه دهخدا
انجام . [ اَ ] (اِ) انتها و آخر هرکار. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). اتمام کار. ضد آغاز. (انجمن آرا). آخر کارها. (فرهنگ خطی ). انتها. آخرکار. (غیاث اللغات ). آخرکار. فرجام . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). آخرکار. عاقبت . (مؤید الفضلاء). عاقبت...