کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ] (ع مص ) فصاحت و بلاغت بکار بردن . به طلاقت و گشاده زبانی سخن گفتن . (از دزی ج 1 ص 57). || هیاهو کردن علیه کسی . فریاد کردن . بانگ زدن . صدا کردن . (از دزی ج 1 ص 57).
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب َ ] (ع مص ) نو بیرون آوردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چیز نو بیرون آوردن نه بر مثالی . اختراع . ابداع . ابتداع . (از اقرب الموارد). || آبی ساختن چاه را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). احداث کردن چاه ....
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب َ دَ ] (ع مص ) فربه شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). فربه گردیدن . (از ناظم الاطباء).
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) جوانمرد فراخ خوی و درگذشته از اقران در علم و شجاعت وشرف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد کریم خوشخوی . کریم واسعالخلق . (از اقرب الموارد). || تن پرگوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، ابداع ، بُ...
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب ِ ] (ع ص ) نو بیرون آمده نه بر مثالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوآورد. (مهذب الاسماء). نو. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). چیز نو و شگفت . بدیع. بدیعه . (یادداشت مؤلف ). نو بیرون آمده . نوآمده . پیشین : قل م...
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب ِ دَ ] (ع اِ) ج ِ بدعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). چیزهای نو پیدا شده در دین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به بدعة شود.
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بدیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بدیع شود.
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب ُ دُ ] (ع اِ) ج ِ بِدْع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بدع شود.
-
واژههای همآوا
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ ] (اِ) شرارت و بدکرداری . || سخن زشت . || فحش . || سخن بی ادبانه . (ناظم الاطباء).
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ ] (از ع مص ) بیاد آمدن مطلبی . بخاطر آوردن چیزی که از پیش نبود. (ناظم الاطباء). || رأی نوپدید آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) : چون از گشاد بر نظرت شد زمانه (رمایه )؟ راست هرگز گمان مبر که ز رنج افتدش بدا. مسعودسعد (دیوان ص 3).و گفتند اصل نص ...
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ ] (ع اِ) پلیدی رقیق . || پیوند اندام مردم . ج ، اَبداء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آغاز. (ناظم الاطباء).
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ] (صوت ) کلمه ٔ افسوس یعنی دریغا بدکرداری او. ضد خوشا. (ناظم الاطباء). از عالم خوشا بمعنی بسیار بد. (آنندراج ). بدا چیزی ، بئسما. (ترجمان القرآن جرجانی ). بدا بحال من ، وای بر من . بدا بحال کسی ... وای ِ کسی که ...، وای بر کسی که ... (یاددا...
-
بدء
لغتنامه دهخدا
بدء. [ ب َدْ ءْ ] (ع مص ) آغاز کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ابتدا کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). (از اقرب الموارد). بدء به بدءً. (از باب نصر). آغاز کردن به آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نو بیرو...
-
بدء
لغتنامه دهخدا
بدء. [ ب َدْءْ ] (ع اِ) آغاز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . ابتدا. (از اقرب الموارد). آغاز هر چیز. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). لک بدؤه یعنی تراست آغاز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سر. (یادداشت مؤلف ). || نخست .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...