کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدست
لغتنامه دهخدا
بدست . [ ب َ دَ / ب ِ دَ ] (اِ) بلست .(فرهنگ فارسی معین ). وجب . شبر. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (هفت قلزم ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). وجب که گشادگی پنج انگشت یک کف دست باشد. شبر. (انجمن آرا) (از آنندراج ). از سر انگشت کوچک تا سر انگشت ن...
-
واژههای مشابه
-
نیم بدست
لغتنامه دهخدا
نیم بدست . [ ب ِ دَ ] (اِمرکب ) نیم وجب . نصف شبر. (ناظم الاطباء). الفتر. (دستورالاخوان ). || بالش کوچک . (ناظم الاطباء).
-
دل بدست
لغتنامه دهخدا
دل بدست . [ دِ ب ِ دَ ] (ص مرکب ) عاشق هرجایی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
جام بدست داشتن
لغتنامه دهخدا
جام بدست داشتن . [ ب ِ دَ ت َ ] (مص مرکب ) پیاله در دست داشتن . قدح بدست گرفتن : آنکس که بدست جام داردسلطانی جم مدام دارد. حافظ.|| جام بکف آوردن .
-
باد بدست بودن
لغتنامه دهخدا
باد بدست بودن . [ ب ِ دَ دَ ] (مص مرکب ) باد در دست بودن . کنایه از بیهوده و بی نتیجه بودن کار کسی : که بختش پس پشت او برنشست ازین تاختن باد باشد بدست . فردوسی .سخن چند گفتم بچندین نشست ز گفتار باد است ما را بدست . فردوسی (از آنندراج ).رجوع به باد در...
-
چشم بدست بودن
لغتنامه دهخدا
چشم بدست بودن . [ چ َ / چ ِ ب ِ دَ دَ ] (مص مرکب ) منتظر کمک و احسان بودن . گرفتن بخشش یا کمکی را منتظر بودن .- چشم بدست کسی بودن ؛ از کسی طمع داشتن . (آنندراج ). از کسی توقع احسان داشتن . (فرهنگ نظام ) : خواهم از عالم بالا چو صدف روزی خویش چون نگین...
-
جستوجو در متن
-
اعصیلال
لغتنامه دهخدا
اعصیلال . [ اِ ] (ع مص ) عصا بدست گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بدست گرفتن عصا را. (اقرب الموارد).
-
بذست
لغتنامه دهخدا
بذست . [ ب ِ ذِ ] (اِ) وجب . شبر. (ناظم الاطباء). بدست . رجوع به بدست شود.
-
بذشت
لغتنامه دهخدا
بذشت . [ ب ِ ذِ ] (اِ) وجب . شبر. (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ). دگرگون شده ٔ بدست . رجوع به بدست شود.
-
خاک چاه
لغتنامه دهخدا
خاک چاه . [ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکی که از چاه بدست می آید. خاکی که در اثر گودبرداری چاه بدست می آید. ثَلَّه . جِبا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
بهم رسانیدن
لغتنامه دهخدا
بهم رسانیدن . [ ب ِ هََ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) بدست آوردن و حاصل نمودن . (آنندراج ). بدست آوردن و میسر کردن . (ناظم الاطباء). بدست آوردن چیزی . دارا شدن آن . (فرهنگ فارسی معین ). || شخصی یا چیزی را بشخص یا چیز دیگر رسانیدن . || گرد کردن . فراهم آورد...
-
تاپیوکا
لغتنامه دهخدا
تاپیوکا. [ پی ی ُ ] (اِخ ) آردی است که از ریشه ٔ مانیوک بدست آید و با آن آش بسیار خوبی کنند.
-
بلست
لغتنامه دهخدا
بلست . [ ب ِ ل ِ ] (اِ) بدست . (آنندراج ). وجب و شبر. (ناظم الاطباء).